- Version
- داونلود کنید 0
- اندازه فايل 123.00 KB
- تعداد فايل 1
- د جوړيدو نيټه اگست 31, 2020
- وروستى آپډيټ اگست 31, 2020
حاکمیت ازآنِ خداوند( ج ) است
اسلام وسکولاریسم
تهیه وترتیب: احمد ضیاء "طارق"
محصل سال چهارم پوهنځی اقتصاد
مقدمه:
با پیشرفت علوم ، رشد فکری ، رسیدن بشر به تکامل عقلی و تکامل علمی،ابتدا در جهان مسیحیت، و سپس در جهان اسلام، نظریه ای مبنی بر محدودیت قلمرو دین، بنام سکولاریسم مطرح شد، که رسالت اصلی دین را تنها در قلمرو فردی و معنوی بشر خلاصه میکرد، و مسائل اجتماعی را خارج از دایره دین می دانست؛ اکنون در جامعه ای در حال گذار ما ،این نظریه به قوت تمام طرح شده و ما شاهد این مباحث در رسانه ها و نشرات می باشیم این بحث از آن جهت اهمیت بیشتری پیدا می کند که جامعه ما از نظر سیاسی، حکومت های ناموفق چون مجاهدین و امارات اسلامی طالبان را سپری کرده است، و مردم خاطره خوش از اداره سیاسی آنها که از نام اسلام و نمادهای دینی استفاده کردند، ندارند و در این زمان، اسلام در جهان تروریست پرور و خشونت طلب معرفی شد.در چنین اوضاعی، سکولاریسم و نظریه محدود بودن قلمرو دین دوباره مطرح شده است ؛ در جامعه اسلامی که دچار فرایندی سکولاریزاسیون شدن است، پرداختن به این بحث اهمیت ویژه ای دارد، تا روشن شود که:
سکولاریسم چیست؟ آیا دین ازسیا ست جداست؟
عناوین
Contents
5- نقد و بررسی دلایل سکولاریستها : 4
دلایلی ارتباط اسلام با سیاست.. 8
بسم الله الرحمن الرحیم
1- سکولاریسم:
در لغت: سکولاریسم به معانی زیر آمده است: « نا دین محوری»، «نا دین مداری» ، «نا دین باوری» ، «دنیا زدگی» و «اعتقاد به این که قوانین آموزش و سایر امور اجتماعی به جای آن که بر مذهب مبتنی گردد بر داده های علمی بنا شود»
ریشه ای سکولاریسم از اصطلاح لاتینی secularis مشتق شده و به معنای «دنیا» یا « گیتی»است. و مفهوم کلاسیک مسیحی آن نقطه ای مقابل ابدیّت و الوهیّت است. و سکولاریسم با لحاظ تبار لغوی خود همان مخالفت با تعلیم شرعیّات و مطالب دینی است.
در اصطلاح: سکولاریسم عبارت است از گرایشی که طرفدار و مروّج حذف، یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت های مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حکومت، علم، عقلانیّت، اخلاق و... است. فرهنگیان و آشنایان به تاریخ فلسفه غرب ، سکولاریسم را در فارسی با معادل دقیق که بتواند بار معنای درست و دقیق آن را داشته باشد،ابداع نکرده اند با این وجود به اعتقاد نویسنده کتاب« فرهنگ واژه ها» ، « دنیا گرایی»، « دنیا زدگی»،«جدا انگاری دین و دنیا»، «عرفی گرایی» و... را برای این مفهوم گسترده به کار می برند.
2 - سکولار:
سکولار، «دنیوی ، مادی ، غیر مذهبی، طرفدار دنیوی شدن امور، و آنچه به این جهان تعلق دارد و به همان اندازه از خداوند ،الوهیت و معنویت دور است»، معانی و کاربردهای هستند که در کتب لغت برای واژه ی سکولار گفته شده است.
در اصطلاح: سکولار وصف است و کاربردی صفتی دارد؛ انسان، جامعه ، فرهنگ ، حکومت ، علم و غیره به آن توصیف می شود مانند انسان سکولار، جامعه سکولار و حکومت سکولار .
3- سکولاریزاسیون:
با تعریفی که از سکولار وسکولاریسم کردیم اجمالا معنای سکولاریزاسیون نیز روشن می شود.
سکولاریزاسیون فرایند ، عمل ، یا جریانی است که در طی آن شؤنات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه دیانت زدایی و قداست زدایی می شوند و در این فرایند مظاهر دینی در جامعه کمرنگ و به تدریج حذف و یا کاهش می یابد و بدون حضور دین به تدبیر امور پرداخته می شود. برای این اصطلاح در فارسی «عرفی شدن» دنیوی شدن» ، «دیانت زدایی» ، و «قداست زدایی» و « جدا انگاری دین و دنیا» به کار رفته است.
4- سنگ اندازی سکولاریستها:
سوال اینجاست که اتهامی که سکولاریستها به اسلام گرایان درمورد تلاش برای اقامه حکومت دینی براساس حق الهی وارد میکنند برمبنای چه دلایلی استواراست؟
اکنون دلایلی وموارد را که سکولاریستها در مورد شان حرف دارند بیان می داریم:
1- هنگامیکه حضرت عثمان (رض) درمنزلش توسط شورشیان درتحت محاصره قرارداشت،سخنی را بر زبان آورده است که دکترفرج فوده یکی ازسکولارستها آنرا بیش ازحد بزرگ ساخته است وبه عنوان یک دلیل شکست ناپذیر برای اثبات مدعاهای خود به آن استدلال مینماید. وقتیکه شورشیان خواستار برکناری حضرت عثمان(رض) شدند، باعبارتی به آنان پاسخ گفت که ریشۀ اندیشه حکومت الهی را برای شنونده به خوبی روشن می گرداند.اومیگوید: ( سوگند به خداوند(ج) هیچگاه قبائی را که خداوند(ج) بر روی قامت من انداخته است ازدوش برنخواهم داشت). فرج فوده ازین سخن او چنین تعبیرنموده که خداوند خود خلیفه وامام را تعین میکندومردم بران برکناری خلیفه ازمقامیکه خداوند او را بران قرار داده است هیچگونه حقی نیستند.
2-اندیشه وتئوری حاکمیت که دونفر ازپشگامان دعوت اسلامی ، ابوالاعلی مودودی درپاکستان وسید قطب درمصربانی ان بوده اند وپیامد ان اینست: حکومت وحاکمیت متعلق به خداوند است وهیچکس را در ان حقی نیست، نظام کائنات متعلق به اوست وهیچ انسانی حق حاکمیت وشراکت درحاکمیت را با اوندارد. قرآن می گوید: (ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه.) {حکم وفرمان از ان خداوند است، دستورداده است که بجز اورا عبادت واطاعت نمایید}
3- کلامی را به ابوجعفر منصور خلیفۀ عباسی نسبت می دهند که پس از بدست گرفتن زمام حکومت، ضمن خطابه درمکه گفته است:{ ای مردم! بدانید که من مظهرقدرت خداوند درسرزمین اوهستم ،براساس یاری وتائید اوست که امورسیاسی را اداره میکنم. ونگهبان بیت المال گردیده ام وبراساس ارده اوست که دران دخل وتصرف می نمایم من همچون قفل هستم که خداوند مرا بردر بیت المال قرار داده است، اگر اوبخواهد مرا برای بذل وبخشش تقسیم روزی بازمیگرداند، واگرمرا قفل نماید ، در آن بسته باقی می ماند}
5- نقد و بررسی دلایل سکولاریستها :
1-هیچگاه حضرت عثمان مدعی ان نبوده که براساس حق الهی حکومت را دردست دارد ، زیرا موضوع مسلمی است که که براساس حکم کردن به قران وسنت وپیروی از روش حضرت ابوبکروعمر(رضی الله عنهما) بااو بیعت صورت گرفته بود.
در لابلای روش ورفتاروگفتار او چنین ادعای وجود ندارد که براساس امرالهی برزمینیان حکومت میکند ، بلکه برعکس ازاو روایت شده است که گفته است:(فرمان من تابع فرمان شماست).
هدف حضرت عثمان ازاین گفته اش که فرمود:( سوگند به خداوند(ج) هیچگاه قبائی را که خداوند(ج) بر روی قامت من انداخته است ازدوش برنخواهم داشت) به روایت علماء این بوده که قضیه مهم وحساس رهبری و خلافت نباید بازیچه دست خشونت طلبان قرار گیرد.کسانیکه ممکن است نیروهای در پشت پرده، پشت سرآنان قرار داشته باشند. واز احساسات وغیرت انان نا آگاهانه استفاده نمایند.درین شکی نیست کسانیکه خواستاربرکناری اوازمقام خلافت شدند، ازاهل حل وعقد نبودند.تاخلیفه ازرای خود صرفنظر نماید وتسلیم آنها بشود.
تعبیر فرج فوده ازسخن حضرت عثمان یا ناشی ازبی خبری اواز روح وتاریخ اسلام ونا آشنای با پیشوایان فکری اسلام ویا اینکه شناخت او شناختی درهم ریخته ونامنظم وآمیخته با کوتاهی وهواهای نفسانی اوست.نظراوبدلایل آتی مردود است:
1-1- میان امت اسلامی اتفاق نظروجوددارد که این حق مردم است که ازطریق نمایندگان خود درشورای حل وعقد امام را تعین کنند،اورا زیرنظر ومراقبت داشته باشند.
2-1این جمهور واکثریت مردم مسلمان واهل حل وعقد وشخصیتها مطرح نبودند که برعلیه خلیفه قیام کردند،بلکه به تعبیرتاریخ نویسان گروهی آشوب طلب بودند که آلت دست جمعی از د شمنان پنهان وتوطئه گراسلام گردیده بودند.
2- حاکمیت که ابوالاعلی مودودی وسید قطب شهید مردم را به ان فرامیخواندند، وآنرا خاصی خداوند میدانستند،بدان معنی نیست که خداوند خود علماء وحکام را منصوب مینماید،تابا نام او حکومت کنند، بلکه مقصود ازحاکمیت خداوند حاکمیت اودر تشریع وقانونگذاری است.اما خود مردم حاکمیت سیاسی را برمی گزینندوآنانرا مورد مراقبت قرارداده وبازخواست مینمایند وحتی میتوانند آنها را برکنار نمایند.
ازنظر این دودعوتگر راه حق نظام اسلامی زمانی تحقق پیدا خواهد کرد که شریعت خداوند حاکمیت پیدا نماید وهمه اموربراساس قوانین آشکار به خداوند ارجاع داده شود.
3- اول اینکه تا کنون هیچگونه تحقیق وبررسی آن را به اثبات نرسانیده است که منصور چنین سخنی را بیان نموده باشد. دوم اینکه اگرفرضاً منصور هم چنین سخنی را گفته باشد، رأی وکلام شخصی اوست ومبنای هیچگونه حکم وتوجهی نمی تواند باشد.وما به هیچ وجه مکلف به پیروی ازسنت وسخن ابوجعفرمنصور نیستیم، وکلام اودردین خداوند دارای هیچ جایگاهی نیست وبه خود اوباز گردانیده می شود.
6- ارتباط اسلام با سياست:
قبل ازاینکه به بیان اصل موضوع بپردازیم باید واژه های سه گانه ای دین، سیاست ودولت را تعریف نمایم:
1- دین: دین در لغت ، اطاعت و فرمانداری را گویند، تدین پیروی و پذیرش عقیده میباشد . مفهوم عمومی دین : دین قانون و ناموس مطلق و جاودانی است که هسته های آن در درون هر زنده و آگاه وجود دارد.
چون منظور ما در این بحث دین اسلام است. پس دین اسلام، مجموعه احکامیست که در قران الکریم و احادیث ثقه و متواتر حضرت پیامبر(ص) آمده است که دارای سه اصل اساسی میباشد:
- توحید 2. نبوت 3. معاد
2- سياست:
سياست در لغت : انجام يک کار مطابق مصلحت مردم را گويند.
سياست دراصطلاح: سياست عبارت از تنظيم امور مربوط به زمامداری وحسن رعيت داری در چوکات اصول ومبادی شريعت اسلامی با چنان شيوه وروش معقول وپسنديده که ضامن خير وسعادت دنيا وآخرت باشد.
- اساسات سیاست اسلامی:
- تقدس بودن هدف : هدف در سياست اسلامی مقدس ميباشد ، که عبارت است از :
الف : تقرب به بارگاه الهی.
ب : تطبيق احکام الهی.
ج : اعلای کلمة الله.
د : آزادی وطن.
و : آزادی ملت (هموطنان).
ز : زنده گی مسالمت آميز.
حـ : آزادی مظلومان.
ط : دفاع از حقوق ملت ها.
ی : رهايی از سياست های فريب کارانه .
ک: مبارزه با منکرات.
ل : زنده گی با عدالت.
2) مقدس بودن وسيله : از ديدگاه دين مقدس اسلام هرگاه هدف مقدس باشد ، لازم وواجب است که وسيلهء آن نيز مقدس باشد ، بناء برای رسيدن به اهداف سياسی اسلامی لازم است از همان وسايل مشروع ومفيدی استفاده گردد که خدای عزوجل آنرا مشروعيت داده است .
3) مقدس بودن منبع ومرجع : سياست اسلامی منبع اساسی خويش قرآن عظيم الشان را قرار ميدهد ، بناء سياست مداران مسلمان در نخستين گام ، از سياست قر آنی که شرح آن توسط احاديث پيامبر اکرم صلی الله عليه وسلم و زنده گی عملی وی شده است استفاده ميکنند . وباقی امور خويش را نيز در پرتو همين دو هدايت ترتيب وتنظيم ميکنند . درسياست اسلامی عقل وحواس انسان نيز نقش داشته ، وقرآن عظيم الشان در موارد زيادی برای انسانها اجازه ميدهد که از نعمت عقل وحواس خويش در برنامه ريزی بسياری از قوانين زنده گی خويش استفاده نمايند .
4) مقدس بودن برنامه: برنامه سياست اسلامی هم تطبيق هدايات قرانی است که در آن منفعت تمامی بشريت است .
درسياست اسلامی هر برنامهء که ساخته ميشود ، تحت شعاع هدايات الهی وسنت نبوی صلی الله عليه وسلم ميباشد .
بناء مراعات اين نقاط بالای هر سياستمدار مسلمان لازم بوده ومطابق آن عمل نمايد ، در غير آن سخنان وی مجرد ادعا خواهد بود ، و الله (جل جلاله) و پيامبر صلی الله عليه وسلم از اعمال آنان بيزار ميباشد.
3- دولت(حکومت) اسلامی: كتله بشري است كه حاكميت سياسي خويش را درسرزميني به اساس ايديولوژ ي اسلامی قايم نموده باشـد.
- اساس يا زير بناي دولت اسلامي:
1 - توحيـد.
2- فكر اسلامي.
3- علم ، دانش (شناخت كامل دين).
4 - تــقو ا.
5- اخـلاص.
7- ايثـــار.
8- احساس مسؤو ليت.
9 – عدالت.
10- توجه به معنويت و ماديت.
اکنون به تشریح اصل موضوع یعنی ارتباط اسلام با سياست آغاز مینمایم.
- ارتباط اسلام با سیاست:
درعصر امروزی متاسفانه بدعت جديدی روی کار آمده است که بعضی از دشمنان اسلام وحاميان آنها در کشور های اسلامی سعی وتلاش مي ورزند که ذهنيت ها را مخدر ساخته ، ارتباط اسلام را با سياست قطع نمايند ، زيرا استعمار گران بعد ازينکه دانستند که نميتوانند اسلام را بصورت کامل آن از سرنوشت مسلمانان دور کنند ، وقلب های آنان را بسوی گمراهی ها کشانند ، راه ديگری را درپيش گرفتند وآن اينکه حقيقت های اسلامی را کم کم وخطوه خطوه از ميان بردارند وبا تربيه نمودن يک سلسله (از تولد شده گان در آغوش اسلام و تربيت شده گان در آغوش غير مسلمانان با انديشه های غير اسلامی و دوری از قرآن وسنت ) اين نعره را سر دادند که اسلام با سياست ارتباطی ندارد .
آنان (( تلاش کردند که به مسلمانان تلقين کنند که اسلام چيزی است ومسايل اجتماعی چيزی ديگری ، واسلام با امور قانونگذاری ، مسايل اقتصادی وفرهنگی سر وکار ندارند ، ولازم است که اسلام از مسايل سياسی خود را کنار بکشد)).
برای اينکه مسلمانان را خوب تحت حربهء فکری خويش قرار دهند ، اصطلاحات جديدی را مانند (اسلام سياسی ، جدايی دين از سياست ، ودين غير سياسی ) را به کار بردند ، درحاليکه قاموس اسلام نه چنين اصطلاحاتی را داشته ونه هم ميپذيرد ، زيرا پذيرفتن اين اصطلاحات به دين معناست که ما اصطلاحات ديگری را نيز اختراع کنيم که مثلا اسلام مسجدی ، اسلام نمازی ، اسلام زکاتی ، اسلامی حجی ، اسلام صدقاتی ، اسلام تقوايی وساير اصطلاحات بی مفهوم وبی معنی .
تمام دانشمندان و متخصصان اسلام بدين نظر اند كه سياست جزء دين مقدس اسلام بوده و دلايل زيادي را درزمينه بيان داشته اند و هرگاه براي ايراد ادلهء اين موضوع به قرآنكريم ،سنت پيامبر(صلي الله عليه وسلم ) اجماع صحابه كرام(رضی الله عنهم) و ياهم به عقل خود مراجعه نماييم،دلايل زيادي را مييابيم كه سياست را جزء دين مقدس اسلام ثابت مينمايند،ويك مسلمان حقيقي اين حقايق را در نظرداشته به تطبيق آن كوشا ميباشد،اين دلايل را ميتوان به اقسام ذيل تقسيم نمود :
دلایلی ارتباط اسلام با سیاست
1- دليل از زبان عربی : از جمله معاني لغوي كلمه (دين) يكي هم معناي نظام وقانون ميباشد . عربها ميگويند : (هذا ديننا ) يعني اين نظام و دستور ماست .
در قرآن کريم کلمهء دين به معنانی حکم ، قانون وشريعت و سلطنت آمده است . در قصهء حضرت يوسف عليه السلام ميخوانيم : (مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ) يوسف /76 مفسرين کرام کلمه دين را درين آيت مبارک به معانی فوق بيان داشته اند مثلا صاحب جلالين ميگويد : دين به معنای حکم پادشاه مصر است .
2- دلايل قراني: قرآن عظيم الشان که رهنماي مسلمانان درتمامي ساحات حيات ميباشد درمورد سياست وحاکميت الهي دلايل ذيل را بيان ميدارد :
1 : الله (جل جلاله) ميفرمايد : {وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ } الفتح /14 درين آيه مباركه خداوند(جل جلاله) بيان داشته است كه پادشاهي زمين وآسمان ويژه اي ذات الله (جل جلاله) است،بناء چطورامكان دارد كه پادشاهي خداوند(جل جلاله) برتمامي موجودات زمين وآسمان قايم باشد و تنها انسانها استثناء قرار گيرند؟ آيا انسانها جزء اساسي كاينات را تشكيل نميدهند ؟ البته كه انسانها در صف مقدم قرار داشته اند،و حكم خداوند بدون شك متوجه آنان است .
2 : {وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ) البقرة /30 ياد کن وقتی راكه پروردگارت به فرشتگان گفت : ميخواهم در زمين جانشيني را تعين نمايم .
تعيين خليفه درزمين بدين معناست كه اين انسان احكام الهي را به نيابت از خداوند (جل جلاله) در روي زمين تطبيق نمايد،واين احكام الهي با استناد آيات قراني درتمام ابعاد سياسي ، اقتصادي ،اجتماعي،تربيوي،اداري وفاميلي مرعي الاجرا ء ميباشد .
3 : حاكميت بجزء خداوند شايسته كسي ديگري نيست،و اين حاكميت الهي وقتي تطبيق ميگردد كه ،احكام الهي درتمام بخش هاي حيات بشر مورد تطبيق قرار گيرد،واگركسي بگويد كه من نمازرا براي خدا ميخوانم ودرمسايل اقتصاد وسياست مطابق انديشه خود عمل مينمايم درحقيقت دووجيبه الهي را كه بخش سياسي واقتصادي دين مقدس اسلام است فراموش نموده است .
و اين هم معقول نيست كه در ساير منا قشا ت وموضوعات حقوقي و قضايي تنها از فكر و نظر خويش كارگرفته احكام الهي را در زمينه مراعات ننماييم ، خداوند(جل جلاله)خطاب به پيامبراسلام ميفرمايد 🙁 فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا) النساء /65 قسم به پروردگارت كه ايمان نمياورند تا اينكه در مشاجرات خويش ترا حكم وداور قرارندهند ، وازين قضاوت دلهاي شان هيچ هرجي احسا س ننمايند ، و كاملا تسليم نگردند.
4 : خداوند متعال ميگويد 🙁 الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنْ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) المائدة/3 امروز برايتان دين تانرا كامل نمودم ونعمات خويش را براي تا ن به اتما م رسانيدم . به اساس اين آيت مبارك دين اسلام دين کامل است ، و کمال دين وقتي متحقق ميگردد كه تمامي ابعاد حيات بشررا بشكل كامل آن در بر گيرد (بعد فكري يا عقيدتي ، بعد سياسي ، بعد اقتصادي ، بعد فردي و اجتماعي وغيره) وهرگاه اين دين بعضي ازين امور را نداشته باشد،دين کامل گفته نخواهد شد.
5 : (فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ) النساء/59 اگردر كدام موضوعي منازعه و اختلاف نموديد آنرا به خداوند (جل جلاله) و پيامبرش (صلي الله عليه وسلم) راجع سازيد ، اگرحقيقتا به خداوند و روزقيامت ايمان داريد .
درين آيت مبارك خداوند متعال مسلمانان را درصورت منازعه ويا اختلاف درامور دنيوي مثل مسايل (فكري،سياسي،اقتصادي،فردي،اجتماعي) وامور اخروي شان صريحاامر نموده است تا براي حل اين مشكلات به حكم خدا وپيامبررجوع نمايند.
6 :(ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء وهدى ورحمة وبشرى للمسلمين) ما قرآن را بالايت نازل نموديم كه درآن بيان هر چيز بوده وهدايت،رحمت و بشارت است براي مسلمانان .
دراين آيت مبارك به وضاحت بيان شده است كه قرآن در چند بخش محدود نه بلكه مبين تمام امورزنده گي انساني است تا مسلمانان حقيقي شكل زنده گي(فردي،اجتماعي،اقتصادي، سياسي) خويش را مطابق ارشادات الهي عيار نمايند.
3- دلايل ازسنت عملی پيامبرصلی الله عليه وسلم : خداوند(جل جلاله) درقرآن عظيم فرموده است (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ) الاحزاب /21 شماپيامبررا اسوه اي خويش درتمامي اعمال تان بگردانيد ، اگرخدا وروزآخرت را ميطلبيد .
هرگاه به سيرت پيامبر(صلى الله عليه وسلم ) رجوع نماييم ، با يقين کامل ميدانيم كه آنحضرت (صلى الله عليه وسلم ) درآن زمان به ساختار حكومت اسلامي مبادرت ورزيد، حضرت پيغمبر(صلى الله عليه وسلم ) نخستين حکومت اسلامی را در مدينهء منوره تاسيس نمود و اعمالي را درسيرت آنحضرت (صلى الله عليه وسلم ) ميخوانيم كه همه ويژهء يك حكومت اسلامي است ، مثلأََََُ تصاميم حقوقي ، قضايي ،ارسال سفراء ، تعين والي ها ، ساختن اردوي محاربوي ودفاعي ، بستن معاهدات صلح با جانب مقابل ، موافقتنامه ها ، تشکيل قواي قضائيه وبيان قوانين حقوقي وقضايي ، اشتراك در وظايف محاربوي ، ترتيب و تنظيم قوتهاي عسكري ، تعين قوماندانان،ارسال نماينده گان به ساير كشورها،همه ثابت مينمايد كه پيامبر(صلى الله عليه وسلم ) براي تاسيس حكومت اسلامي عملأ اقدام نموده وايجاد حكومت اسلامي جزء سنت عملي پيامبراسلام (صلى الله عليه وسلم ) بشمارميرود. حضرت پيامبر 13 سال درمکه مکرمه غرض تربيه کادرهاي مومن براي ساختار يک حکومت اسلامي کارنمود وزمانيکه عناصر دولت برايش امکان پذيرشد حکومت اسلامي خويش را درمدينه منوره تاسيس نمود.
پیغمبر خدا (ص ) به پاره ای از اصحاب خود می فرمود :
(وقتی به شهری فرود آمدی که فرمانروا ندارد از آنجا بیرون شو ) ودر حدیث دیگری به پاره ای از اصحاب خود فرمود :
( وقتی سه نفر شدید یکی را امیر خود کنید )
4- دليل ازاجماع صحابه کرام رضی الله عنهم : اصحاب کرام (رضی الله عنهم اجمعين) بعد از رحلت پيغمبر(صلی الله عليه وسلم) مستقيما برای انتخاب جانشين وی مجلس نمودند ، وهمه به اتفاق هم قبل از دفن آنحضرت صلی الله عليه وسلم اين کار را انجام دادند ، زيرا صحابه کرام ميدانستند که تعيين رهبر برای يک کشور مهمتر است نسبت به دفن جسد مبارک آنحضرت صلی الله عليه وسلم . زيرا عدم موجوديت رهبر سبب تنش ها و شايد هم بروز مشکلات زيادی درکشور گردد ، ووقتی آنان اين کار مهم را انجام دادند وهمه با اجماع تصميم گرفتند ، واز انتخاب رهبر خلاص شدند ، همه متحدانه به مراسم دفن آنحضرت صلی الله عليه وسلم اقدام نمودند ، دريک عملکرد هيچکسی آنان را در آن زمان انتقاد نکرد زيرا همه به اجماع ميدانستند که تعيين نمودن جانشين برای رهبر مسلمانان امر ضروری وحتمی برای بر قراری نظام سياسی در داخل وخارج کشور ميباشد ، بناء آنرا در اولويت قرار دادند . (1)
به همين سان بعد از وفات هر رهبر اسلامی تمامی مسلمانان برای انتخاب رهبر خويش به اتفاق واجماع سعی وتلاش ورزيده اند که تاريخ اسلام شاهد اين سخن ميباشد.
5- دليل عقلی : هرگاه انسان عاقل به عقل خويش مراجعه نموده وموضوع را مورد بحث قرار دهد دلايل عقلي زيادی را درين زمينه ميباید:
الف : هرگاه همهء احكام شريعت اسلامي را در نظر بگيريم وبخواهيم آنرا درزنده گي مان عملي نماييم ،مثل :مراعات حلال وحرام،تطبيق حدود الهي،وغيره،بدين نتيجه ميرسيم که تطبيق كامل شريعت اسلامي بجزموجوديت نظام وحکومت اسلامي درسايرحكومت ها قابل تطبيق نميباشد .وبراي اينكه اسلام بصورت كامل آن تطبيق شده بتواند لازم است براي ايجاد حكومت اسلامي سعي ورزيد و اين يک امر اتفاقي ميان دانشمندان اسلام است که ( ما يؤدي إلى الواجب فهو واجب أيضا ) آنچه به اداي واجب منجر ميگردد نيز واجب ميباشد . ايجاد حکومت اسلامی ضرورت به سياست اسلامی دارد ، زيرا هيچ حکومتی بدون داشتن سياست خاص خويش تطبيق شده نميتواند .
هرگاه حکومت اسلامي نباشد ، بسياري ازاحکام اسلامي معطل قرارميگيرد . زيرا بسياري احکام اسلام مربوط جامعه ميباشد که در جامعه نقش دولت موثر بوده ، وبراي تطبيق احکام درجامعه لازم است حکومت اسلامي وجود داشته باشد .
دکتورقرضاوی درزمينه ميگويد : (( شما را بخدا برادران به من بگوييد : هرگاه اسلام پديدهء باشد غير سياسی ، غير اقتصادی وکار به مسايل اجتماعی وفرهنگی نداشته باشد ، پس اين اسلام چگونه چيزی خواهد بود ، ؟ آيا از آن بجز همين چند رکعت نماز خالی از خشوع ومعنويت واوراد واذکار که بقول رابعهء عدويه { اذکاری که خود نيازمند به استغفار است } چيزی از آن باقی ميماند ؟! براردارن آيا قرآن که نظام فراگير وکامل است برای همين چند رکعت نماز واذکار واوراد نازل گرديده است ؟)).
ب : يک مومن ازخود ميپرسد : هرگاه دريک کشوراسلامي حکومت اسلامي نباشد ، کدام حکومت جاگزين خواهد شد ؟ طبعا حکومت ها ونظام هاي سياسي که فعلا درجهان وجود دارد که قوانين اين نظامها با اسلام مطابقت ندارد ، مثلا کمونيزم که به اساس بي ديني والحاد بنا شده است ، ويا حکومت سيکولر که براي دين هيچ نقشي به دولت نداده وجدايي دين از دولت را اساس حکومت خود ميدانند ، ويا حکومت هاي فاشيستي ونشنلستي وغيره نظام هاييکه با دين مخالفت دارند ، بناء به اساس عقل انسان ، براي تطبيق دين مقدس اسلام با تمامي احکام آن به نظام اسلامي نياز ميباشد ، زيرا براي يک مسلمان ممکن نيست که دين خود را کنار زده و درمنزل با خدا ودر دفتر بي ايمان باشد وخدا را فراموش کند ، قانون خداوند را درمنزل خود تطبيق نمايد ودر حکومت ، پارلمان،وزارت ، رياست ، شرکت وفابريکه خويش مخالف با احکام خداوند عمل نمايد.
ج : يک انسان عاقل ازخود ميپرسد : براي تنظيم زنده گي انسان كي بايد قانون گذار باشد آن خالقيكه همه ابعاد زنده گي بشر برايش معلوم بوده ، خوب و بد را بصورت كامل ميداند و يا انسانيكه تنها در يك بخش زنده گـي تخصص داشته و هرگـاه در مورد يك قضيه حكم نمايد ساير ابعاد آن از نزدش باقي ميماند.
د : خداوند متعال مردم را به عدل و انصاف در تمامي ساحات حيات بشري امر نموده است ،(إن الله يأمر بالعدل والإحسان وإيتاء ذي القربى و ينهى عن الفحشاء والمنكروالبغي يعظكم لعلكم تذكرون) خداوند متعال شمارا به عدالت،احسان،بذلوعطا به خويشاوندان أمرمينمايد وازافعال زشت،نارواوظلم نهي ميكند و بشما از روي مهرباني پند ميدهد تا باشد كه موعظه يي الهي را بپذيريد.واضح است كه عدالت اجتماعي،اداي امانت براي اهل آن،منع مردم از فحشاء ومنكر به اساس قانون وحكومت الهي تنظيم شده ميتواند.
6- دليل از گفته های دانشمندان ومتخصصان اسلامی : هرگاه نظريات علماء ودانشمندان اسلامی را درمورد ارتباط اسلام باسياست مورد بحث قرار دهيم ، همه به اين اتفاق دارند که سياست جزء اساسی دين مقدس اسلام ميباشد ، و کسانيرا که برضد اين سخن باشند به ملامتی گرفته آنانرا به عدم فهم حقيقت های اسلامی وياهم وابستگی وغلامی به مستعمرين به شمار مياورند .
- امام شهيد حسن البناء رحمه الله در رسالهء خويش بنام (الاسلام والسياسة) ميگويد : ((معنای مسلمانی وقتی در فردی کامل ميشود که سياسی باشد وامورکشور وملتش اهتمام بدهد وبر آن غيور باشد ... وظيفهء هر جمعيت وسازمان اسلامی اين است که اهتمام به امور مسلمين را درصدر برنامه های خود قرار دهد واگر چنين نباشد بايد درفهم وبينش خود از دين ، تجديد نظر کند ، زيرا مفهوم اسلام را در نيافته است )).
- علامه دکتوريوسف قرضاوی ميگويد : (( اسلام قرآن وسنت ، اسلام معنويت ، اخلاق ، انديشه ، تربيت ، جهاد ، اجتماع ، اقتصاد و سياست است )).
- دانشمند اسلامی دکتر ضياء الدين ادريس درکتاب (( انديشه های سياسی اسلام ) مينويسد : (( ترديدی وجود ندارد ، نظامی را که رسول الله (جل جلاله) ومومنين همراه او در مدينه پايه گذاری نمودند ، چنانچه ازنگاه واقعيت های عملی آن مورد بررسی قرار گيرد ، وبا معيار های سياسی دنيای معاصر سنجيده شود می توان آنرا با همهء مفاهيمی که کلمهء سياست در بر دارد نظام سياسی ناميد ودر عين حال اين بدان معنی نيست که نمي توان آنرا نظام دينی دانست چنانچه اهداف وانگيزه ها ومعنويتی که محور آن است مورد توجه قرار گيرد)).
- علامه مامون هضيبی ميگويد :اگرمنظور از سياسی بودن اين است که ما به مشکلات ودرد های جامعه اهتمام می ورزيم ، واعتماد داريم که دينی بودن دستگاه اجرايی از مفاهيم واهداف اسلام است ولازم است برنامه های آن از اسلام اخذ واقتباس شوند وآزاديهای سياسی ، عزت واقتدارملی ، رکنی از ارکان اسلام وفريضهء از فرايض آن مي باشند وما در راه تکميل آزاديهای مردم واصلاح قوهء اداری واجرايی کشور جهاد ومبارزه ميکنيم ، اگرمنظور از سياسی بودن اين است ما با کمال صراحت وخطاب به تمامی جهان اعلام ميکنيم ، بلی ما سياسی هستيم واين چيزی نيست که ما آنرا آفريده و بر اسلام افزوده باشيم ، نه ، نه ، بلکه اين عقيدهء هر مسلمانی که اسلام را شناخته وآنرا درست فهم کرده ميباشد.
- امام محمد غزالی میگوید: دنیا کشتزار آخرت است وبدون دنیا دین تحقق پیدا نمیکند وفرمانروائی ودینداری ارتباط ناگسستنی باهم دارند. دین اصل وحاکم نگهبان آنست.هرچیز سست بنیانی فرو میریزد وهربنیان بی نگهبان تباه می گردد.
- دليل ازگفته های دانشمندان غربی (مستشرقين) : اکنون برای قناعت بيشتر آنانيکه ميان دين وسياست جدايی ايجاد ميکنند لازم است که سخنان دانشمندان غربی را بيان کنيم که آنان نيز با مطالعات خويش حقيقت اسلام را درک نموده به ارتباط اسلام وسياست اعتراف نموده اند.
1- دکترفيتزگرالد ميگويد : (( اسلام در يک دين خلاصه نميشود ، بلکه نظام سياسی هم هست ، با وجود اينکه درسالهای اخير برخی از مسلمانان که خود را متمدن وروشنکفر مينامند پيدا شده اند که ميخواهند ميان آن دو (دين وسياست) شکاف ايجاد کنند ، اما همهء کاخ انديشهء اسلامی بر اين اساس بنيان نهاده شده است که آن دوبخش لازم وملزوم يکديگرند ، وبه هيچ وجه امکان جدايی ميان آنها وجود ندارد)).
2- استاد نللينو ميگويد : محمد همزمان وهمگام دين حکومت را تاسيس نمود ودر طول زنده گی خود آنها را در کنار هم قرار داد.
3- دکترشاخت مي گويد : (( بر اين اساس که اسلام بسی فراتر ازيک دين است ، در برگيرندهء انديشه های قانونی سياسی نيزهست وبطور خلاصه ميتوان مدعی شد که اسلام نظام کامل و فراگيراست وهمهء عرصه های دين وحکومت را شامل ميشود )).
4- استاد استروثمن ميگويد : (( اسلام پديدهء است دينی سياسی ، زيرا پيغمبر(صلی الله عليه وسلم) بنيانگذار آن سياستداری حکيم ورهبر سياسی بود))
5- استاد مکدونالد ميگويد : (( در اينجا – يعنی درمدينه – حکومت اسلامی بنيان نهاده شد واصول ومبانی قانون اسلامی مقرر گرديد))
6- سرتوماس آرنولد ميگويد : (( اينک يک حقيقت روشن گرديده که اسلام صرفا باور های دينی فردی نيست بلکه اقامهء جامعهء مستقل با ساختار حکومتی استوار وقوانين وارگانهای ويزه را واجب وضروری شمرده است)).
خلاصه اينكه قرآنكريم ،سنت پيامبر،عملكرد صحابه كرام،تاريخ اسلام اجماع امت اسلامي ،اتفاق دانشمندان وعلماي اسلام وعقل بشري هرانسان باتقوا و قرآن شناس ،همه وهمه دلايلي اند كه ايجاد يك حكومت اسلامي عادل را مطابق اساسات اسلامي لاز م ميدانند .
پدیده سکولاریسم غرب برای اندیشه فلسفی خود ازهمان عصرارسطو دارای بهانه ها وتوجیهاتی بوده است.ارسطوی که معتقد بود:خداوند کاری به کاری نظام هستی ندارد وبه هیچ ازآن آگاه نیست وتدبیرواداره اش را اوانجام نمی دهد. این تئوری دینی او بیانگر انست که عرصۀ زندگی را میان خداوند وپادشاه تقسیم نموده، وکارخدا را به خدا وکار قیصر را به قیصر سپرده است.
اما در اسلام چنین نیست، انطوریکه گفتیم دراسلام حاکمیت از ان خداست و این تئوری که کارخدا به خدا وکار قیصر به قیصرسپرده شود، ازنظر ما مسلمانان مردود است.
اسلام حنیف حکومت را به عنوان پایه ای از پایه های آن نظامی میداند که برای مردم آورده است .زیرا اسلام اجازه ی هرج و مرج نمی دهد و هیچ گاه جماعت مسلمانان را بدون پیشوا و رهبر نمی گذارد.اسلامی که ما بدان ایمان داریم حکومت را رکنی از ارکان خود میداند و همان گونه که به ارشاد تکیه دارد بر اجرا نیز تکیه دارد ، خلیفه ی سوم قرنها قبل گفته بود (اجرای احکام اسلامی از را ه قدرت میسر است و نه تنها ازراه تلاوت قرآن ) و بالاتر از آن آنکه پیامبر (ص ) حکومت را یکی از دستگیره ها باسلام می شناخت.
اما جوانان مسلمان!
کسانیکه داعیه پیاده کردن اسلام از جهت عقیده، شریعت، عبادت وحکومت دارند ودرمقام برانگیختن امت اسلام اند تابتواند نقش تاریخی خود را درهدایت بشر ایفا نماید، نباید ازاوضاع امروز بی تابی وناشکیبائی کنند، یا ازفردا مأیوس وناامید گردند، یا ازملتهای اسلامی قطع امید کنند. زیرا "پود" این ملتها اسلام است و "تار" ایشان ایمان است. هرچند زنگار غفلت یا غبار تقلید بر روی این تاروپود اصلی نشسته باشد، داعیان اسلام باداشتن ایمان قوی واتکاء به پروردگار وعمل برطبق قرآن وسنت نبوی(ص) توان آنرا دارند که انان را به اصل پاک ودرخشان خودشان بازگردانند وبی شک چنین برنامه ای نیازمند سعی وکوشش مستمر خواهد بود.
برای رسیدن به این ارزوی والا جوانان مسلمان مکلف اند به مسؤلیت های را که متوجه انان است،اداء نمایند که پاره ازین مسؤلیت ها را برمی شمریم:
- مسؤلیت بینش صحیح نسبت به اسلام: اولین مسؤلیت جوانان مسلمان فهم درست اسلام است ،زیرا علم قبل ازعمل است.پس برجوان مسلمان واجب که اسلام را بدان صورتی که شایسته بشناسند.
- عمل به اسلام واجب است: اسلام ازفرد مسلمان مجرد شناخت ذهنی را کافی نمی داند که فقط بخواند وآگاهی پیدا کند وهرروز بر اطلاعاتش بیفزاید ودیگر کاری انجام ندهد، چنین نیست... ازنظر اسلام علم ودانشی مورد قبول است که ثمره اش عمل با شد، نه ثمره اش کلام ومجادله. دانش ومعرفتی میخواهد که به قلب برسد واراده وقلب را به حرمت وادارد.
- دعوت به اسلام واجب است: فرد مسلمان کافی نیست تنها خودش شایسته باشد وکاری به دیگران نداشته باشد. اسلام فرد مسلمان را درصورتی شایسته میداند که به اصلاح دیگران بپردازد وعهده دار اصلاح دیگران نیز باشد.
پس تنها ایمان وعمل صالح کافی نیست، بلکه باید سفارش به حق کنی ووصیت به حق را نیز پذیرا باشی!
- برقرار نمودن روابط به خاطر اسلام واجب است: به راستی جوانانی که خود را آماده کرده اند تافهم صحیحی ازاسلام داشته باشند وبه آن ایمان بیاورند- ایمان عمیق- وهمدیگر را به ان سفارش دهند وفراخوانند، ضروری که با هم ارتباط داشته وهمدگررا یاری رسانند. هیچ کاری دراسلام به صورت فردی بصور نمیشود وعمل فردی کافی نیست وفایده ندارد . بنابران ضروری است که کاری گروهی صورت بگیرد ومنظور از کارگروهی یا جماعی ان است که با همدیگر ارتباط برادری داشته وهمدیگر را به خاطر خدا دوست داشته باشیم وهمدیگر را زیارت کنیم وبه خاطر خدا گذشت داشته باشیم وهمنشین همدیگرباشیم ودرقضایای مشترک با هم تفاهم داشته باشیم اگرچه گروهایکه به ان منسوب هستیم،مختلف باشند. بدون این تفاهم،هرگز نمی توانیم هیچ کاری را انجام دهیم،چونکه یک دست به تنهائی صدا ندارد.
به امید ایجاد یک حکومت اسلامی که بتواند برای بشریت الگوباشد ومسلمانان را ازین حالت رقت بار رهائی بخشد.
ومن الله التوفیق