بیکاری

[featured_image]
داونلود کنید
Download is available until [expire_date]
  • Version
  • داونلود کنید 0
  • اندازه فايل 205.95 KB
  • تعداد فايل 1
  • د جوړيدو نيټه اکتوبر 26, 2022
  • وروستى آپډيټ اکتوبر 26, 2022

بیکاری

 

                مقدمه :

           بیکاری یا عدم اشتغال اساساً به راکد ماندن بخشی ازنیروی کار جامعه اطلاق میشود واقعاً بیکاری به مثابه یک بیماری اقتصادی واجتماعی یک بخشی ازمباحث علم اقتصاد را بخود اختصاص داده و متفکرین اقتصاد نظریات متعددی به منظور کنترول و جلوگیری از ان ارائه نموده است .

این مشکل دامن گیر حد اکثر جوامع بخصوص ممالک روبه انکشاف است که همزمان با ازدیاد نفوس و بکار گیری ماشین آلات انکشاف مییابد. اما حل این مشکل مستلزم مداخله دولتها دراموری اقتصادی میباشد. یعنی دولت ها مسؤل اند تا سیاست های معقول اقتصادی را روی دست گرفته ، که بتواند دراین پدیده فایق آمده و زمینه کار برای اتباع کشور خویش مهیا سازد .

بناً طبق معمول و لایحه تحصیلات عالی بنده پایان نامه تحصیلی خویش را طی سه فصل ترتیب نموده که حاوی موضوعات آتی میباشد . در فصل اول معلومات عمومی و تعاریف متعددی در ارتباط به بیکاری ، انواع بیکاری که شامل بیکار اصطکاکی ، ساختاری ، ادواری، فصلی اشاره شده و ضمناً تأثیرات و ماهیت بیکاری که مشتمل بر تأثیرات اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی را احتوا مینماید درج گردیده، در فصل دوم مسائل سنجش و اندازه گیری بیکاری ، عوامل بیکاری، میزان طبعی بیکاری،روابط بیکاری که مشتمل بر روابط بیکاری با تورم ، روابط با کسر بودجه ، روابط با سیاست ، روابط با فقر و درآمد ملی بلآخره روابط آن با افزایش تقاضا روشنی داده شده و همچنان بعضی موضوعات جلوگیری از بیکاری ، بیکاران جه کسانی هستند شامل این فصل میباشند. در ارتباط به فصل سوم بیکاری د ر افغانستان از دید تحلیل گران و کار شناسان مسایل اقتصادی مطالعه شده که شامل موضوعات عامل بیکاری ، راه جلوگیری و بعضی موضوعات مربوط به بیکاری درافغانستان درج گریده است .

در فرجام با نتیجه گیری از موضوعات و ارائه پشنهادات، امید مورد پذیرش خوانندگان عزیز قرار گرفته، در صورت کدام نواقص با رجامندی از ایشان در تکمیل این پایان نامه بنده را همکاری نموده ، مدیون احسان خویش سازد. همچنان با ابراز تشکر و اظهار سپاس از استاد محترم پوهنمل نرگس"نجفی" که واقعاً در تهیه وترتیب موضوعات، بنده را کمک و همکار نموده ، موفقیت توأم با عزتمندی و سرفرازی ایشانرا از بارگاه ایزد منان مستدعیم.بااحترام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل اول

                     ماهیت وانواع بیکاری      

در اصطلاح اقتصاد بیکاربه فرد اطلاق میشود که برای مثال چهار هفته پیش از مراجعه مأ مور سر شماری ، آماده برای کار ودر جستجوی یافتن شغل بوده ،ولی شغلی پیدا نکرده است (7)

همچنان بیکار شامل افراد میشود که به کاری اشتغال ندارند ،ولی فعالانه در جستجوی کار ،یادر انتظار باز گشت به کار  به سر می بر ند. به بیان دقیق تر،یک فرد بیکار کسی استکه به کاری مشغول نباشد ،ودارای چنین مراحل باشند .

الف – درچهار هفته گذشته با تلاش خاصی در جستجوی کار بوده باشد .

ب- از کاری کنار گذاشته شده ودر انتظار فراخوانی دوباره به کار باشد .

ج- درانتظار فراخوانده شدن به کاری در ماه دیگر که بعدا میآید باشد .

برای منظورشدن به عنوان یک بیکار ،شخص باید گامی فراتر از تفکر در باره کار بردارد ، مثلاً تنها در اندیشه نگارش یک داستان نباشد .چنین شخصی باید گذارش از فعالیت های خاص کاریابی خود (مانند ملاقات با مسؤلین شرکت ها یا پاسخ به آگهی های تقاضا کار )را ارائهدهد کسانیکه اشتغال بکار دارند یا بیکارند هردو در نیروی کار منظور می گردند .

افرادیکه داری شغل اند شاغل محسوب می شوند آنانیکه شغلی ندارند ولی در جستجوی کار نیز نیستند خارج از نیروی کار بشمار می آیند،لیکن افرادیکه شغلی نداشته باشته و در جستجوی کار نیز نیستند خارج از نیروی کار به شمار می آیند،

میزان بیکاری عبارت است از تعداد بیکاران تقسیم بر کل نیروی کار. (8)

بیکارشدن یکی ازوقایع ناگوار زندگی است بیشتر مردم ازدرآمد ناشی ازکار ارتزاق می کند کارنه تنها منبع اصلی درآمد بیشتر مردم را تشکیل می دهد ،بلکه احساس رضایت رادر آنها ایحاد می کند . بیکارشدن یعنی درآمدرا ازدست دادن وکاهش استاندرد زندگی  درزمان حال،نگرانی درمورد آینده ،وبالآخره کاهش دراعتماد به نفس .بنابرین عجیب نیست که سیاست مداران نیز ازاشتغال به عنوان یکی ازشعارهای انتخاباتی استفاده می کند .(3)

یک کشوریکه سهم بیشتری از درآمدش را پس انداز میکند ،نسبت به کشوریکه سهم کمتری به پس اندازاختصاص می دهند، فشاهد رشد بیشتر موجودی سرمایه وتولید نا خالص داخلی خواهد بود. یک عامل مهم در تعین سطح استاندارد زندگی دریک کشوراشتغال است. کسانیکه می خواهند کاربکنند ولی شغل پید انمی کنند درتولید کالا ها وخدمات دراقتصاد نقشی ندارند .

با وجود هزاران تصدی ومیلیون ها کارگر یکتعدادازافراد بیکاردرهر اقتصادی غیر قابل اجتناب است ،اما تعداد بیکاری در طول زمان ودر کشورهای مختلف بسیار متفاوت است ،با بکار گیری تمام کارگران درفعالیت های اقتصادی ،یک کشور می تواند به سطح بالاتری ازتولید ناخالص داخلی نسبت به زمانیکه عده ای ازکارگرانیکه بیکارهستند ،دسترسی پید اکند .(10)

بالآخره بیکاربه اشخاص ازجمعیت فعال اطلاق میشود که سن آنها به فعالیت اقتصادی رسیده اما درعمل به فعالیت اقتصادی نمی پردازند .کلیه کارگرانیکه قرارداد کارآنها به پایان رسیده ودرجستجوی کار جدیدی هستند ،یااشخاصکه تازه به سن فعالیت رسیده یاجدیداًوارد بازار کارشده اند وهنوز شاغل نیستند ،برای مدت نامعلوم ویابطور دایم کارخود راازدست میدهند ومزدی دریافت نمی دارند بیکاران یا جمعیت فعال غیر شاغل راتشکیل می دهد.

بیکاری یاجنبه ارادی دارد ویا جنبه غیر ارادی دارد درین جامطلب ازجنبه ارادی این است که شخصی که درسن فعالیت است ،اما به علل مختلف مثلاًبه جهت ناچیز بودن سطح مزدها وقدرت خرید ان مایل به کار کردن نیست . (11)

وجود بیکاری ارادی دریک اقتصا درقابتی دلالت به یک سوء تعبیر درباره بیکاری دارد . دربعضی موارد یک اقتصادممکن است حتی بامجاز شمردن میزان معینی ازبیکاری ،بطو ر کارآمد عمل کند . در برخی موارد ،اشخاصی با بازدهی نازل ممکن است فراغت رابر کارکم درآمد ترجیح داده ،لذا بیکار بمانند . چنین نتایج می تواند اززاویه تنگ بیشینه سازی رفاه خالص اقتصادی یا (GNP) کارآمد باشد ،حتی اگر مستلزم این بی عدالتی بارز باشد که گروه های معینی قادر به یافتن مشاغل پردرآمد نشوند.این واقعیت که یک اقتصاد کارآمد ممکن است به بیکاری افرادی بابازدهی نازل بینجامد موید این نکته است که اغلب درباره اقتصادهای رقابتی می گویند که این گونه اقتصادها کارآمد هستند ولی چشم خود را به روی عدالت می بندند.(8)

بیکاری غیر ارادی زما ن بوجود می آید که جمعیت فعال آماد ه کا رکردن باشرایط موجود هست ،اما قادر به یافتن کارنمیشود . (11)

بزرگترین دستآورد کینز ،میدا ن دادن به حقایق برای کنار زدن یک نظریه زیبا ولی گاهی نامربوط بود .اونمی توانست یک نمونه خوشایند ازانعطاف ناپذیری قیمت ودستمزد رانشان دهد که دقیقاًقادر به تشریح چگونگی امکان وجود بیکاری ارادی ومحل های خالی شغلی باشد .

ازین رو اوبه سادگی فرض نمود که تعین مزد چنآنست که راه را برای عدم انطباق بین جویندگان شغل ومحل های خالی شغلی ،ونیز بین میزان کالائی که تصدی ها تما یل به فروش ان دارند وکالاهای که واقعاًقادرند بفروش رساند ،بازمی گذارد .امروزه تشریح کم اشتغالی باتحلیل دستمزدهای انعطاف ناپذیریاکارکردهای اقتصادی غیر ارادی امکان پذیر است .یعنی افراد بدون شغلی که در نرخ دستمزد رایج خواهان کارند . (8)

همچنین ،بیکاری یا بصورت مطلق ایجاد می شود ،بدین معنی که شخص دیگر فعالیت نمیکند ومزدی نیز دریافت نمی دارند ،ویا بصورت کم کاری وبیکاری پنهان (کم کاری )معمولاًدرموارد رکود اقتصادی بوجود میآید وطی ان،واحدهای اقتصادی قادر نمی شوند که ظرفیت تولیدی خود را بطور کامل بکاراندازد .مثلاًکارخانه های که معمولاًبه نسبت %90 ظرفیت کل خود تولید می کند ،غفلتاًدراثر کاهش سطح فروش محصول وبنابرین کسادی یا رکود بازار مجبور می شود که این سطح تولید راتا %70 تقلیل دهد . درین شرائط وبخصوص اگر کسادی ورکود ایجاد شده ،درزمان ادامه یابد ،کارفرما ناگزیر به کاهش سطح تولید وبنابرین به تقلیل ساعات کار ماشین ها وکارگران او خواهد نمود ،وبدین ترتیب کاهش فروش وعواید خود را از طریق تعطیل قسمتی ازفعالیت یعنی کم کاری حاصل جبران خواهد کرد . این نوع کم کاری ،که طی ان کارگر بطور غیر ارادی تمام وقت کارنمی کند بیکاری پنهان مرئی نیز نامید ه می شود .

گاهی اوقا ت ،کم کاری در اثر نا رسائی وضعیت کیفی اشتغال بوجود میآید .درینصورت که مدت کارشخص غیرعادی تقلیل نیافته ،بلکه وضع اشتغال او دچار نا رسائی می شود ،یک بیکاری پنهان بوجود میآید. اصولاًوقتی شغل فرد،امکان ابرازکامل مهارت وتخصص آنرا ندهد ، یا موقع که سطح مزد فرد بطور غیرطبیعی پائین باشد ،همچنین وقتی که فرد در یک واحد اقتصادی فعالیت میکند که قدرت تولیدی ان بطور غیرطبیعی کم است ،که بیکاری پنهان بوجود میآید.مثلاًوقتی که یک مهندس  برق به کار دفتری بپردازد ،نا گزیر درشرائط بیکاری پنهان اشتغال خواهد یافت ،زیرا کارکه انجام می دهد نه در صلاحیت وزمینه معلومات اواست ونه مزد یا حقوقی که با توجه به وضع شغلی موجو دبه وی تعلق می گیرد ،متنا سب با حقوق مربوط به شغل اصلی است بالآخره دفتر داری هر گز امکان ابراز مهارت وشایستگی شغلی رابه وی نمی دهد .این نوع بیکا ری پنهان ، که کار گر تمام وقت کار می کند ،ولی بهره دهی ودرآ مدش به طور غیر عا دی پا ئین است ،به بیکا ری پنهانی یا نا مرئی نیز معروف است .

بیکاری مطلق وکم کاری ،خاص مناطق شهری وکشورهای صنعتی در موارد کسادی وز مآنهای رکود اقتصادی است ،وبیکاری پنهان ،غا لباً مربوط به مناطق روستایی وفعالیت های پیشه وری وخرده فروشی به ویژه در کشورهای عقب مانده است . مثلاً کلیه زارعان که به مقدار کافی زمین قابل کشت وابزار تو لید مقتضی در اختیار ندارند یا این وصف با تمام اعضا خا نواده به کشت وزرع پرداخته وعملاً بیش از دو سوم سال کار نمی کنند ،ویا افراد متعددی که در مغازه های خرده فروشی محلی به فروش کالاها یا تأ مین خدماتی میپردازند که سود خالص یا ارزش افزوده ،حاصل وان بطور متوسط از قرار هر فرد فعال حتی به یک پول ناچیزواحد هرکشور نمی رسد ،این عده همگی در شرایط بیکاری نهائی به سرمی برند.(11)

برای معلومات بهتر لازم است، به صورت مشخص بالای بیکاری پنهان وآشکار کمی روشنی داده شود.

همچنان درکشور های روبه انکشاف نه تنها نفوس کثیر بصورت آشکار بیکار است بلکه تعداد زیادی بیکار پنهان یا مخفی نیز وجود دارد ،بر علاوه از نفوس بیکاری غیر ماهر مشکل افراد تولید او نازلتر از ان باشد که میتوان به همان کار ایجاد نماید ویا کار او تغیر در تولید مجموعی بوجود بیآورد ، در نتیجه تولید نهائی یک فرد بیکار مخفی معادل صفر بوده ویا بسیار نا چیز است وحتی در بسیاری از مواقع حذف کاری این فرد تولید مجموعی نیز افزایش میابد. بطوری کلی بیکار مخفی در حدود %35 %40  نفوس قادر بکار درکشور های روبه انکشاف را شامل میباشد در ارتباط بیکاری آشکار به دلیل عدم انعطاف ساختاری اقتصادی کشور وفقدان سیستم پلان گذاری نیروی انسانی نتوانستندشغل برای خود پیدا نماید.(9)

 

             انواع بیکاری :

در گروه بندی ساختار بازارهای کار کنونی ،میتوان چهار نوع مختلف از بیکاری را تشخص داد .

1- بیکاری اصطکاکی

2- بیکاری ساختاری

3- بیکاری ادواری

4- بیکاری فصلی

 

1- بیکاری اصطکاکی :دراثر جابجائی پی در پی مردم بین مناطق ،مشاغل ،یا مراحل مختلف دوره زندگی پدید می آید ،حتی اگر اقتصادی در اشتغال کامل باشد ،ازآن جائیکه فارغ التحصلان درپی کارمی گردند یا عده به یک شهر جدید کوچ می کنند ،همواره نوعی جابجای وجود خواهد داشت .هر کس ممکن است پس از یکدوره دوباره در زمره نیروی کار درآیند .چون بیکاران اصطکاکی اغلب بین مشاغل مختلف جابجا شده ،یا در پی مشاغل بهتری هستند ،لذا در بیشتر موارد آنانرا در زمره بیکاران ارادی بشمار می آورند .ولی اگردراقتصاد برای تمام نیروی کار شغل وجود داشته  باشد بازهم ممکن است همه افراد شاغل نباشد . این بیکاری  به دلیل فقدان اطلاعات کامل ونیز مصرف کسب چنین اطلاعات است ،درصورتیکه به وجودکسانیکه جویای کار اند تا زمان که اطلاعات لازم به دست آید وشغل های خالی وبدون متصدی به وسیله کار گران جویای کارپر شود ،نوعی بیکاری  وجود دارد که بیکاری  اصطکاکی موسوم است .(7)

       مدت این بیکاری  به زمان لازم برای جستجوی شغل بستگی دارد ،جستجوی که استمرار ان همراه باجمع آوری وبه دست آوردن اطلاعا ت در باره شغل های بدون متصدی ومزدهای مربوط به ان ،کو تاه تر میشود .ازسوی دیگر تصدی ها نیز درین مدت درجستجوی افراد هستند که مهارتهای لازم را برای تصدی شغل های خالی آنان داشته باشند ،به عبارت دیگر درین بیکاری  روند ازکسب اطلاعات ازطرف هردو گروه (کارگران وکارفرمایان )وجود دارد که لزوم این جستجو نیز عامل ان بیکاری  است .

عامل دیگر ی که دربیکاری اصطکاکی موثر است ،ترکیب تقاضای کل وراه یافتن جمعی از تازه واردا ن به بازارکاراست که برای این بارشاغل می شوند (جوانان ).مصارف کسب اطلاعات برای این گروه بسیار بالا است که مسلماًبا کاهش این مصرف بیکاری  اصطکاکی نیز کاهش خواهد یافت .(2)

2- بیکاری ساختاری: زمانی پدید میآید که بین عرضه و تقاضای کار انطباق وجود نداشته باشد . دلیل این عدم انطباق ها آنست که تقاضا برای یک نو کار ازدیاد مییابد ، د رحالی که برای نوعی دیگری از کار رو به کاهش میگذارد و عرضه نمی تواند به سرعت انطباق حاصل کند . از این رو با رشد بخش های معینی نسبت به دیگر بخش ها ما اغلب شاهد عدم توازن بین مشاغل یا مناطق خواهیم بود اگر دستمزد هابسیار انعطاف پذیر بودند ، عدم انطباق در بازار های کار از بین میرفت ، زیرا دستمزدها د رحوزه های که عرضه زیاد بود کاهش و در حوزه های با تقاضای بالا افزایش میافت . لیکن چنانچه تأکید کنیم ، دستمز دها ادواری د رحقیقت کاملاً انعطاف ناپذیرند.(7)

هرگاه در اقتصاد برای تمام کسانیکه که جویای کار اند ، شغل خالی وجود داشته باشد ، فرض کنیم که مهارت های شغلی کارگران با هم متفاوت است .همانطوریکه  درواقعیت می بینیم در آنصورت چنانچه ترکیب تقاضای کل، در اقتصاد تغییرات پیدا کند به دنبال آن در بازار کار نیز تغییراتی ایجاد شده ، عده ای بیکار میشوند. از آنجائیکه این عده مهارت های شغلی لازم را ندارند نمیتوانند بالافاصله شغلی پیدا کند، بنابر این نوعی بیکاری ایجاد میشودکه به بیکاری ساختاری موسوم است ، در چنین مواردی برخی از کارگران بیکار ، ممکن است با حرکت روی منحنی تقاضای نیروی کار بنگاها به سمت پائین و قبول مزد کمتر ، شغل پیدا کنند  وحدت بیکاری ساختاری را کاهش دهند .(3)

این مقاله همیشه مطرح نیست ،زیراعده زیادی از بیکاران بسادگی خاضر نیستند در مزدی کمتری از مزد معمول یا مزد تعالی ان صنعت،به کار مشغول شوند ، بنابراین به جستجوی بیشتر در زمان طولانی تر ، سرانجام به این نتیجه می رسند که شغل های خالی را باید بادستمزد کمتری بدست آوردند ،در نتیجه هر چه زمان جستجو برای کار بیشتر شود مزد در خواستی بیکاران نیز بیشتر کاهش می یابد. میتوان گفت که بیکاری ساختاری اغلب از نا همگون بودن نیروی کار وعدم امکان جانشینی کامل آنان ناشی میشود وهر چه سرمایه گذاری لازم برای جایگزینی مجدد کار گران بیکار شده به علت تغییرات که درتقاضا ی کل به وجود آمده ،مصارف بیشتری داشته باشد طول زمان بیکاری  ساختاری نیز طولانی تر است . باتوجه به این مطلب اگر مصارف کمتری برای کسب مهارت های شغلی صرف شود یاموانع قانونی ،نظیر قانون تعین حد اقل مزد یا اتحادیه های کارگری وجود نداشته باشد تداوم بیکاری  ساختاری بیشتر خواهد شد .(2)

3- بیکاری  ادواری: هنگام پدید میآید که تقاضا به طور کلی برای کار پائین باشد (ونه صرفاً در بعضی رشته های خاص مانند مراکز تولید ذغال سنگ یا موتر سازی) با کاهش مخارج کل وتولید ، میبینیم که بیکاری  تقریباًدر همه جا روبه ازدیاد میگذارد . بدین قسم در کساد سال 1982 میزان بیکاری  در 48 ایالت از 50 ایالت امریکا افزایش یافت . این ازدیاد بیکاری  تقریباً ًدر تمام مناطق نشانه آنست که بیکاری  افزایش یافته تا حد زیادی ادواری بوده است .(2)

تمایز بین بیکاری  ادواری وسایر انواع ان ،کلید تشخیص وضعیت عمومی بازار کار است . سطوح بالای بیکاری  اصطکاکی با ساختاری حتی زمان میتواند روی دهد که بازار کار عمومی در تعادل باشد مثلاً هنگامی که جابجائی کار گران یا عدم توازن های جغرافیائی زیاد است .

هنگامی که توازن عمومی بازار های کار به کندی میگذرد ، بیکاری  ادواری ظهور میابد . همچنان بیکاری  ادواری بانوسانات ادواری ارتباط دارد . در واقع بیکاری  ادواری بیکاری  وابسته به تغییرات در شرایط اقتصادی وبخصوص کسادی ورکودی تعریف میشود . کاهش بیکاری  ادواری  از طریق کاهش شدت زمان وتکرار سیرصعودی ونزولی فعالیت های اقصادی میسر میشود طراحان سیاست های اقتصادی از طریق این سیاست ها برای کاهش بیکاری  ادواری  با نگسهداشتن فعالیت های اقتصادی در حدی خاص کوشش میکند که در این جا به بیکاری  فصلی نیز اشاره میشود .(7)

4- بیکاری  فصلی : بیکاری  فصلی در فصول از سال که تقاضا برای شغل خاص افزایش یا کاهش می یابد ،افزایش یا کاهش پیدا میکند ، برای مثال کار گران ساختمانی تنها میتوانند د رماه های گرم ترسال کار میکند .این هادر خلال فصل های زمستان ،بیکاری  فصلی هستند .کار گرانی که در سواحل دریا به کار اشتغال دارند ،تنها درفصل تابستان میتوانند شغلی بدست آورند  اینها نیز در زمستان بیکار فصلی میباشند کارگران که در پست های اسکی کارمیکند برعکس در تابستان ودر زمستان مشغول بکار هستند با الآخره نمیتوانیم چندان کاری برای بیکاری  فصلی انجام       دهیم .(7)

         بیشترین بیکاری اصطکاکی در میان نوجوانان :

نوجوانان زیر 20 سال در میان گروه های جمعیتی معمولاً دارای بالا ترین نرخ بیکاری  هستند به ویژه سیاه پوستان ،این گروه در سال های اخیر نرخ های بیکاری  بین 36 تا 48 در صدنیروی کار سیاه پوستان نوجوانرا تجربه کرده اند .چه بخشی ازین نرخهای بیکاری  اصطکاکی ،ساختاری یا ادواری است ؟  شواهد جدید حاکی از آنست که مخصوصاًدر مورد سفید پوستان  بیکاری  نوجوانان تا حدی زیادی اصطکاکی است نوجوانان به سرعت به نیروی کار وارد شده واز آن خارج میشوند . آنها به سرعت کار پیدا می کنند وغا لباًکارخود را تغیر می دهند . اوسط طول مدت بیکاری  نوجوانان نصف بیکاری  بزرگسالآنست ،ودر مقابل اوسط طول مدت کاربزرگسالان 12بربر نوجوانان زیر 20سال است .در اغلب سالها،نیمی  ازنوجوانان بیکارهستند که بیشتر درآمد نداشته اند . تمام این عوامل حاکی از آنست که بیکاری  نوجوانان وجستجوی کار وجابجای آنها لازم است تا مهارتهای خودرا بشناسند وبفهمد که اصلاًکار کردن چیست .

اما نوجوانان سرانجام مهارت هاورفتار کارکردن باتجربه را می آموزند ،جدول1      بیانگر نرخ بیکاری  سیاه پوستان  وسفید پوستا ن در سنین مختلف درسال 1996 است .کسب تجربه وآموزش درکنار تمایل ونیاز بیشتر به کارتمام وقت دلیل پائین تر بودن نرخ بیکاری  بزرگسالان نسبت به نوجوانان است .(8)

بیکاری  نوجوانان سیاه پوست :درحالیکه اکثرشواهد  حاکی ازآنست که بیکاری  نوجوانان سفید پوستان تاحد زیادی اصطکاکی است ،وضعیت جوانان سیاه پوستان  برای تحلیل گران یک معمای تازه بود . پس از جنگ جهانی دوم ،آمار بازرکاربرای نوجوانان سیاه پوستان  تقریباًمانند جوانان  سفید پوستان بود.درواقع نرخ مشارکت درنیروی کار ونرخ بیکاری  نوجوانا ن سیا پوست وسفید پوست تا سال 1955 یکسان بود. اما ازآن زمان تا کنون نرخ بیکاری  نوجوانان سیاه پوست نسبت به دیگر گروه ها افزایش ونرخ مشارکت آنها درنیروی کار کا هش یافته است .تا سال 1997 نرخ بیکاری  نوجوانان سیاه پوست (بین 16و19سال )به 35فیصد رسید، در حالیکه  این نرخ برا ی نوجوانان سفید پوستا ن 14 فیصد بو د. درین جا سوال پیدا می شود که دلیل این اختلاف چشم گیر درتجربه این دو گروه چیست ؟یکی از دلایل این امر آنست که بطورکلی نیروهای بازار کار (مثل ترکیب بندی یامکان شاغل )بر خلاف کارگران سیاه پوست عمل کردند. اما این قضیه نیست گرچه کارگران سیاه پوست بزرگسال همیشه دچار نرخ بیکاری  بالاتری نسبت به کارگران سفید پوست بزرگسال بوده اند . به دلیل تحصلات کمتر ،رابطه کمتر با افرا د تأمین کنند ه شغل ،آموزش حین کار کمتر ،تبعیض نژادی نسبت نرخ بیکاری  سیاه پوستان  بیکاری  سفید پوستان از زمان جنگ جهانی دوم افزایش نیافته است . عامل عمده تبعیض است که افزایش اختلاف بیکاری  سفید پوستا ن وسیاپوستا ن مستلزم افزایش تبعیض نژادی است .

نظریه دیگر است که یک دستمزد حد اقل بالا معمولاًنوجوانان سیاه پوستی را که در کارهای غیرتولیدی اشتغال دارند به بیکاری می کشاند . تغیر دررابطه دستمزد حد اقل با دستمزد های متوسط ازمایش این فر ضیه را میسر می سازد . ازسال 1981تا 1989 نسبت دستمزد حداقل به دستمزد های متوسط درمؤسیسات غیر زراعتی از46 به 34 فیصد رسید اما هیچ بهبودی در بیکاری  نسبی نوجوانا ن سیاه پوست حاصل نشد . برخی از دانشمندان محافظه کار دولت مدرن ،بیکاری  زیا دسیاپوست ها را معلول فرهنگ وابستگی می داند که کمک های دولت به فقرا موجدآن می با شد . به اساس گفته قبلی نرخ بیکاری   سیاه پوستان  وسفید پوستان درسنین مختلف در سال 1996 اشاره میشود.

 

 

 

 

 

 

 

سن نرخ بیکاری  سفید پوستان به فیصد ی نرخ بیکاری  سیاه پوستان  به فیصد ی
16-17 17.3% 39.2%
18-19 11.6% 32.6%
20-24 6.3% 20.1%
25-34 3.5% 10.1%
35-44 3.0% 5.9%
45-54 2.4% 5.1%
55-64 2.6% 3.4%
65وبالاتر 3.0% 3.8%

 

جدول -1- نرخب درسنین مختلف ما ه می 1996رانشانمیدهد .(2)

 

      تأثیرات بیکاری

بیکاری  گسترده هم مسئله اقتصادی است وهم مسئله اجتماعی .چون بیانگر ضایع شدن منابع ارزشمند کاری است ،ویک  معضل بزرگ اجتماعی است چون باعث رنج ومشقت عظیم کارگران بیکارمیشود که باید با درآمد اندک بسازند .درخلال دوره های بیکاری  گسترد ه،گرفتاری های اقتصادی بر احساسات افراد وزندگی خانوادگی آنها اثر منفی میگذارد .

 الف-تأثیراقتصادی : بالا رفتن نرخ بیکاری  درواقع به معنای این است که اقتصاد درحال دور ریختن کالاها وخدماتی است که کارگران بیکار می توانستند تولید کنند . دردوران رکود اقتصادی مانند این است که موتر ها وخانه ها وپوشاک ها وکالا ها فراوان دیگر به دریا ریخته میشوند .

ضایعا ت بیکاری گسترد ه وبزرگترین ضرر اقتصادی دردوره رکود که وارد آمد وهمچنان بحرانهای نفتی وتورمی دهه های 1970و 1980 نیز باعث ازمیان رفتن میلیارد ها دلار شدند . ایالت متحده دردهه اخیر به ثبات بی سابقه ای رسید ه ازچرخه های تجاری بسیار کوچکی متضرر شده است .

ضرر های اقتصادی دوره های بیکاری  گسترده بزرگترین  ضایعات اقتصاد مدرن راتشکیل می دهند .این ضایعا ت بسیار بزرگتر ازضایعات ناشی از انحصاروعدم کارایی در اقتصاد خرد یاضایعات ناشی از تحفه ها وسهمیه ها هستند .

بیکاری  مسئله اصلی جوامع نوین است . هنگامیکه بیکاری  بالاست ،منابع هدر می روند ودر آمد های مردم کاهش می یابد ،ودر خلال چنین دوره های فشار اقتصادی بر احساسات وزندگی خانوادگی مردم اثر می گذارد .طبق قانون اوکان ،در دوره های که بیکاری  بالاست ،( G N P  ) واقعی درسطح پایین تر ازسطح باالقوه خود قرار میگیرد . ازین رو بیکاری  بالا با مقادیر عظیمی ازتولیداز کف رفته یا تولید نشد ه همراه است .(8)

ب- تأثیر اجتماعی :  بیکاری  مصرف اقتصادی بسیار زیادی دارد ،اما با هیچ رقم وقیمتی نمی توان ضررهای انسانی وروانی ناشی ازدوره های طولانی بیکاری  ناخواسته را نشان داد. فاجعه انسانی بیکاری  بارها به اثبات رسیده  است . آنچه درذیل  می آید ،معایب وضررهای های ناشی ازبیکاری دریک اجتماع را نشان می دهد .

1- باعث صعود گراف  جرایم میگردد  .

2- بهم خوردن تعادل روحی بین افراد .

3- باعث بوجود آمدن آشوب های سیاسی واجتماعی .

4- موجب کاهش تجربیات ذخیره شده نیروی کار.

5- بهروری اندک نیروی کار .

6- باعث فرار نیروی کارازجامعه یاکشور میگردد .

7- فاصله میان مردم ودولت ایجاد میگردد .(12)

همچنان بیانگربیهودگی جستجوبرای کاردرسان فرانسیسکو دردوره رکودبزرک  است . ساعت پنج و نیم از خواب بیدارمی شوم وبه بار اندزی  یعنی دنبال کار میروم

پشت درهای کارخانه قند اسپرکلز که نام شرکت است ،هزار نفر ایستاده است ،میتوان حدس زد سه یا چهار نفر بیشتر نمی خواهند ،یک نفر با دوپلس بیرون می آید :من برای این کار به دو نفر نیازدارم .ودر بین آن هزار نفر کشمکش به حد خویش میرسد .سرانجام فقط چهار نفروارد کارمیشوند .

واین هم بخشی ازخاطرات یک کارگر ساختمانی بیکار:

به شرکت عایق کاری پشت بام یا ایزوگام سرزدم که نیازی به من نداشتند کسانی راداشتند که پنج یا شش سال برای شان کار می کردند  .کارزیادی راسراغ نداشتم .برای اغلب این کارها هم مدرکی تحصیلی می خواستند،  حاضربودم هرکاری بکنم،از موترشوئی تا هرچیزی .کارگیرم نمی آمد  ،چه کاری میکردم؟می رفتم خانه ومی نشستم .بعد ازنشستن در خانه خسته وعصبی می شدم و همه افراد خانواده عصبی می شدند .سرکوچکترین   چیزی باهم جروبحث ودعوا می کردند ،چون تمام  مدت  درآن فضای محدود درکنار هم بودند .کل خانواده  ازبیکاری من ضربه می خوردند.

جای تعجب نیست که این نوع تجربیات زخمهاوضایعات هم به روان فرد برجای می گذارند .پژوهشگران و روان شناس حاکی ازآنست که بطور کلی اخراج ازکاربه

اندازه  یک دوست صمیمی یا رد شدن در مدرسه تلخ وتکان دهنده است . در اواخر دهه 1980 در اوایل دهه 1990 بسیاری از کسانیکه از کار بیکار شدند مدیران وحرفه ای وکارکنان خوبی بودند که حقوق مناسبی می گرفتند وهرگز انتظار بیکاری  نداشتند . تکان ناشی از بیکاری  برای آنها بسیار طاقت فرسا بوده به داستان یک مدیر که در سال 1988 کارش را از دست داد ودر سال 1992 هنوز کار دایمی پیدانکرده بود توجه کنیم !

من در نبرد برسرماندن در راس اقتصاد امروز بازنده شده ام . عزم این داشتم که کاری پیدا کنم ،اما پس ازگذشت ماه ها وسال های مداویم رکود اقتصادی پیش آمد. بعد از این که چندبار رد کردند، آنوقت به خودت شک میکند وارزشت را زیر سوال میبرد.

احتمالاً تعجب آورترین شواهد مربوط به تأثیر اجتماعی رکود اقتصادی و بیکاری  را میتوان در روسیه پس از تکان درمانی اصلاحات بازار یافت .در سال 1995 یک نفر از هر پنج کارگجر بیکار بود، وضع بهداشت وسلامتی مردم سخت ضربه خورد ومیانگین ویا اوسط طول عمر مردان از 64 سال در سال 1990 به 57 سال ودر سال 1995 بالا رفتند.

به استثنای دوران جنگ ، هیج کشورصنعتی مانند روسه در دوران رکود اقتصادی کنونی چنین سقوط قابل ملاحظه را از لحاظ وضع وسلامتی تجزیه نکرده است. (7)

هر اندازه هم که مصرف های اقتصادی بیکاری  عظیم باشد، محاسبه زیان دلاری به اندازه کافی نشان دهند ه خسارات انسانی ،اجتماعی وروانی حاصل ازدوره های بیکاری  غیر ارادی مداویم نخواهد بود . بسی جای تأسف است بررسی های اخیر نشان می دهد که بیکاری  به وخامت جسمانی وروانی بیشتر مانند بیماری های قلبی ،وخودکشی می انجامد . پژوهشگران درمیزان بیکاری  ،که به مدت 6سال  ادامه داشته باشد ،تقریباًبه 37000 مورد مرگ زود رس منجرمیشود.

باالآخره عوامل بیکاری  دراجتماع موضوعات زیر را به جامی گذارد .

1- بطور عموم درکشورهای روبه انکشاف (رشدسریع جمعیت ونیروی کار درمقایسه بامیزان منابع طبیعی ).

2- رکود اقتصادی .

3-مها جرت ها .

4- تغیر تکنالوژی .

5- عدم    توجه به رشد سطح تولیدات داخلی

6- عدم سرمایه گذاری دربخش های تولیدی .(12)

ج- تأثیرسیاسی :  برخی تحلیل گران وتحقیقگران درهراس اند که مبادا سیاست های انسان دوستانه دولت ها نیز به انتقال تصاعدی میزان طبیعی انجامید ه باشد ،یک مثال ازین گونه سیاست ها بیمه بیکاری  است. دربیشتر ایالت ،کارگری که اخراج یا معلق ازکارشده باشد دریافت بیمه بیکاری  است یک فرد بیکارمی تواند برای یکدوره حداکثر 26 هفته معادل 50 درصد ازدستمزد قبلی خودرا دریافت دارد . وبرای اغلب کارگران این درآمد بدون مالیات است :بنابرین ،برحسب درآمد پس ازکسرمالیات ،این سهم ممکن است به 60تا70%دستمزد سابق بالغ میگردد .

هنگامیکه کارگران بیمه بیماری دریافت می کنند ،باپشتکاری نسبتاًکمتر به جستجوی یک شغل جدید می پردازند . واین قابل درک است که بااحتمال بیشتر دست رد بریک شغل کم درآمد بزنند .درنتیجه میزان بیکاری  بالاتری می رود . عا مل دیگر حد اقل دستمزد است که  میگوید بیکاری  را درمیان کارگران کم درآمد افزایش میدهد .میزان این تأثیرنشان دهنده محدوده ای ازچند دهم یک درصد ناچیز بیش از یک درصد هستند . اما حتی تندترین منتقدان نیز لغو برنامه های طراحی شده برای تخفیف زیانهای بیکاری  را توصیه نمی کنند وبیشتر به اطلاعا ت اشاره دارند ،مانند  افزایش مالیا ت هابر ای کارفرمایان که میزان جابجای کارگران آنها بالااست ،کارفرمایانیکه مزایارا کاهش میدهند ،ودر موارد سواستفاده کارگران سختگیری بیشتر می کنند .

قسمیکه درتأثیر اقتصادی ازقانون اوکان تذکر بعمل آمده بود،حا ل برای روشن شدن موضوع به معرفی ارتواکان وقانون می پردازیم .(2)

ارتواوکان یکی ازسیاستگذاران اقتصادی امریکا بوده .اوکان درابتدا مفهوم  بروند باالقوه رامطرح کرد وسپس به رابطه میان جریانات وبیکاری پرداخت که اکنون قانون اوکان نام گرفت .یکی ازدل مشغولی های اصلی اوکان یافتن راهی کنترول تورم بدون نیاز به بیکارمیلیون ها نفر بود .(8)

قانون اوکان : بدترین پیامد رکود اقتصادی افزایش نرخ بیکاری  است . باکاهش به روند فعالیت شرکت  ها نیروی کاری کمتر نیاز پیدا می کند ،بنابرین کارگران جدید استخدام نمی کند وکارگران فعلی خود را هم ازکار بیکار می کند . دررکود سال های 1981و1982 ازهرده کارگر امرکائی یکنفر بیکار است .

این طور به نظرمی رسد که بیکاری  معمولاًپابه پای فعالیت درهرچرخه تجاری حرکت می کند .بنابرین قانون بر علاوه هردو درصدی که تولید ناخالص داخلی نسبت به تولید نا خالص داخلی باالقوه کاهش می یا بد ،نرخ بیکاری  حدوداًیک درصد افزایش می یابد .

برای نمایش قانون اکان می توانیم ازنمونه های تاریخی استفاده کنیم  که مربوط است به رکود   اقتصادی سال های 1979-1982 .درین دوره تولید ناخالص داخلی اصلاًرشد نکرد .درمقابل تولید ناخالص داخلی باالقوه سالانه 3 درصد رشد کرد ودر پایان این  دوره به 9درصد رسید . به اساس این قانون درمورد حرکت نرخ بیکاری  ازسال 1979 تاسال 1982 چه پیش بینی میتوان کرد؟ بنابرقانون اوکان برعلاوه هردو درصد کاهش (GNP) یک درصد به نرخ بیکاری  افزوده میشود بنابرین 9درصد کاهش درتولید ناخالص داخلی باعث افزایش 4.5 فیصد نرخ بیکاری  شده بود .از آنجا که نرخ بیکاری  درسال 1979 یعنی درآغاز این دوره 5.8 درصد بود به اساس این قانون باید نرخ بیکاری  واقعی درسال 1982 . 9.7 درصد بود . این مثال نشان می ده د که چطور میتوان ازقانون اکان برای  تخمین نرخ بیکاری  در یک چرخه تجارتی  استفاده  کر د.(2)

                          فصل دوم

      سنجش یا اند ازه گیری بیکاری وروابط ان باسایرپدیده ها :

تغیرات میزان بیکاری  ازعناوین خبری ماهانه به شمار میرود ،یعنی ماهی نیست که تغیر درنرخ بیکاری  عنوان اصلی روزنامه ها راتشکیل ندهد  . آمار به بیکاری  ونیرو کار از جمله دقیق ترین اطلاعات اقتصادی است که درهرمملکتی جمع آوری شود .این اطلاعات بطور ماهانه با روشی که نمونه گیری تصادفی جمعیت خوانده میشود جمع آوری شود .ماهانه با حدود 60000 خانواد ه درمورد تاریخچه کاری شان مصاحبه میشود .آمارمربوط به اشتغال وبیکاری ،چنان که شایسته چنین موضوع مهمی نیز هست ،درزمره دقیق تری آماری است که درکشور جمع آوری میگردد.

جویندگان شغل یاحرفه معمولاًبه سه دسته تقسیم میشوند .(8)

1- آنهای که تحصلات شان تمام شده ووارد بازار کارمیشوند .

2- بیکارآنیکه قبلاًشاغل بوده واکنون به دلیلی بیکار شده اند (تعلیق ،اخراج ،استعفا ،ترک).

3- کسانیکه که شاغلند ،اما می خواهند شغل خود را تغیر دهند . (13)

درین نوع تحقیق جمعیت 16 ساله وبیشتر به چهار گروه تقسیم میشود    .

 شاغل : این گروه شامل افرادی است که کارمیکند ودستمزد میگیرند ،به علاوه کسانیکه کاردارند اما دلیل بیماری ،اعتصاب یا مرخصی سرکار حضور ندارند .

غیر فعال :این گروه شامل 34 درصد از جمعیت بزرگسال آنست که خانه دار ،باز نشسته یا بیمارند ویا اصلاًدنبال کار نیستند .

نیروی کار : این گروه شامل افرداست که یاشاغلند ویا بیکار.

بیکار:این گروه ازافراد راتشکیل میدهند که شاغل نیستند ،اما طوریکه مداویم به دنبال کارند یا درانتظار بازگشت به سر کار هستند . به بیان دقیقتر،یک فرد زمانی بیکار به شمار می رود که کارنمی کنند .

فرد برای آن که بیکار به شماررود باید علاوه برفکر کردن  به کار کردن به کار به دنبال آن نیز باشد درواقع فرد باید تلاش های خود را برای یافتن کارگزارش کند .

نیروی کار(جمعیت فعال از نظر اقتصادی ) مجموع دو  گروه  شاغل وبیکاراست.

تعداد بیکاران +تعداد شاغلین = نیروی کار .

نرخ بیکاری   عبارت است از درصدنیروی کار که بیکاراست .

100        * تعداد بیکاران                        =نرخ بیکاری

نیروی کار

این تقسیم بندی برای گروه مردان وزنان توسط مرکز کار گرفته میشود ونرخ بیکاری  بر حسب جنسیت اعلام میگردد . تقسیم بندی دیگر شامل ارقام مربوط به شهر ها وروستاها میشود . (2)

ازین اطلاعات میتوان نرخ مشارکت درنیروی کار را بدست آورد . نرخ مشارکت  درنیروی کار عبارت است از درصد کل جمعیت 10 ساله وبیشتر که درنیروی کارقرار دارند :

نیروی کار

100    *    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ  = نرخ مشارکت درنیروی کار

جمعیت 10ساله وبیشتر

 

این آمار نسبتی ازجمعیت که تصمیم به مشارکت درنیروی کارگرفته اند رابه ما نشان می دهد . نرخ مشارکت درنیروی کار نیزبر حسب جنسیت ،مرد وزن وهمچنین برحسب نقاط شهری ونقاط روستائی محاسبه میشود.براساس  اطلاعات فوق مثلاً کشور ایران را درنظر می گریم درسال 1375 .14572 هزار نفر شاغل و1456 هزار نفر بیکاربوده اند ،بنابرین ،نیروی کاردرین سال برابر است با !

%9.08=100*(14572/1456)= نرخ بیکاری

از آنجائیکه جمعیت 10ساله وبالاتر درسال 1375 برابر 44850 هزارنفر بوده اند   لذا!                  %35.7=100*(44850/16028)= نرخ مشارکت درنیروی کار

بنابر نتائیج فوق درسال 1375 حدود یک سوم از جمعیت 10 ساله وبالا تر دربازارکار مشارکت داشتند ،  وحدود 9درصد ازکسانیکه درنیروی کار مشارکت داشتند بیکار بوده اند.

جدول -2- نرخ مشارکت درنیروی کارمردان وزنان .

این جدول نرخ بیکاری  وهمچنین نرخ مشارکت درنیروی کاربرای زنا ن ومردانرادربر دارد .

گروه نرخ بیکاری نرخ مشارکت درنیرویکار
مردان %8.5 %66.1
زنان %13.4 %9.1

 

15

12

9

6

3

1

 

1375   1370     1365      1355      1345              0

منحنی -1- نرخ بیکاری  درسال های  مختلف ،این منحنی  ازاطلاعات سالانه درمورد بیکاری  برای   نشان دادن بخشی ازنیروی کاربدون کاراستفاده می کند   .

منحنی -1-   نرخ بیکاری  از 1345 تا 1375 رانشان می دهد . این منحنی نشان میدهد که اقتصاد به استثنای دهه 1340 ازبیکاری شدید رنج برده است . اما به هر حال نرخ بیکاری  نیز درحال نوسان بوده واز 9تا14درصد تغیر کرده است . آن نرخ بیکاری  واقعی حول وحوش آن نوسان دارد را نرخ بیکاری  طبیعی می نامند ، تفاوت نرخ بیکاری  واقعی ازین نرخ طبیعی بیکاری  را بیکاری  نوسان می نامند .

      آیا بیکاری  دقیق اندازه گیری میشود ؟

اندازه گیری بیکاری  ممکن است به نظر کارساده بیاید اما درواقع اینطور نیست .گرچه به را حتی میتوان کسی  که تمام   وقت کارمیکند ازکسی که اصلاًکارنمی کند  تشخیص داد ،اما فرق بین کسی که بیکار است وکسی که درنیروی کارنیست کار ساده نیست که حدس زد.

بخاطریکه ورود وخروج ازکاربسیار معمول است . همچنان بسیار بیکاران  راجوانان تشکیل می دهند که به تازه گی وارد کارشده اند . همچنین عده که قبلاًدرکار بوده وبرای مدت ازنیروی کارخارج شد ه اند وحال میخواهند  به دنبال کاربگردند ازجمله بیکاران هستند بیکاری  باجستجوی کارپایان نمی گیرد .بعبارت دیگر همه بیکاران موفق به یافتن شغل مناسب نمی شوند. شاید نیمی ازبیکاران توسط خروج ازنیروی کار پایان یابد . مثلاًزنان که از نرخ مشارکت درنیروی کارآنها کاسته شده است .طبیعی است که دیگر این افراد بیکار محسوب نمی شود والبته درنیروی کار نیز قرار ندارند.

ازآنجائیکه خروج وورود به نیروی کاریک امر عادی است تفسیرارقام بیکاری  مشکل است.ازطرف عده که خودرا بیکار معرفی کرده اند  ممکن است درواقع دردنبال کارنبوده اند.همچنین عده که میگویند درنیروی کار نیستند ممکن است خواهان شغل مناسب باشند واقعاًبه دنبال کار بوده تا بالآخره ازیافتن کارمأیوس واز نیروی کارخارج شوند این ها را کارگران مأیوس می نامند .

     بیکاری  چه مدت هستند ؟

اینکه مشکل بیکاری  چقدر است بستگی به این دارد که آیا بیکاری  کوتاه مدت است ویا بلند مدت چنانچه بیکاری  کوتاه مدت باشد ممکن است آنرا زیاد وجدی نگرفت کارگران ممکن است چند هفته بیکار بماند،تا اینکه کارمناسب راپیدا کند. اما چناچه بلند مدت باشد یک معضل اجتماعی را تشکیل می دهد .

بیشتر مردم که بیکار هستندکار مورد نظر خودرا خیلی سریع پید ا می کند . از طرف دیگر بیشتر بیکا رها مربوط به فیصد ی اند ک ازکارگرآنست که برای مدتی طولانی بیکارهستند .به این دلیل گفته می شود که وقوع بیکاری  کوتاه مدت وبیکاری مشاهده شده بلند مدت است . مثلاًفرض کنیم 55 نفر بیکار وجود دارند 52 نفر ازین تعداد برای یک هفته و3 نفر دیگر برای تمام سال بیکا ر هستند .بنابرین از 55 نفر 52 نفر یا %95 از بیکاری  وقوع یافته دریک هفته پایان میابد . این وقوع بیکاری  کوتاه مدت است .3  نفر دیگر  برای یک سال (52 هفته ) مدت 156 هفته را بیکار خواهند  بود .این تعداد  به اضافه 52 نفری که برای یک هفته بیکار بودند ،کل هفته های بیکاری  را به 208 می رساند درین مورد 208 . 156 یا %75 ازبیکاری مربوط به اشخاص است که برای تمام سال بیکار بود ه اند .درنتیجه ،بیشتر بیکاری  مشاهد ه شده درهرزمان ازنوع بلند مدت  است .

       بیکاران چه کسانی هستند ؟

پس از پرداختن به این موضوعات سیاسی ،باید بدانیم بیکاران چه کسانی  هستند .همچنین مفید است  که اوضاع بازار کار را در دوره های  که بیکاری  اندک است مانند سال 1986 ونیز دردوره کسادی یا رکود ی 1982 تحت بررسی قرار دهیم .دوستون اول حاوی نرخ بیکاری  بر حسب سن ونژاد وجنسیت است . این اطلاعات نشان میدهد که معمولاًنرخ بیکاری  همه گروه ها دردوره رکود افزایش می یابد . دوستون اخرهم چگونگی توزیع بیکاری  درمیان گروه های مختلف را نشان مید هد ،دقت  کنید که توزیع بیکاری  درمیان گروه ها در طول چرخه تجارتی نسبتاًکم تغیر می کند  .  همچنین دید ه میشود که درهردودوره رکود ورونق نرخ بیکاری  کارگران غیر  سفید پوست بیش از دو برابر کارگران سفید پوست است . تا دهه 1980 ،نرخ بیکاری  زنان بیش ازمردان بود اما درسال های اخیر جنسیت درنرخ بیکاری  تأثیر چندانی نداشته است. نرخ بیکاری  نوجوانان نیز که بیکاری  اصطکاکی بالائی دارند به طور  کلی ازبزرکسالان بسیار بیشتر است .  جدول -3-

گروها دربارار کار نرخ بیکاری گرهای مختلف(فیصدی نیروی کار) توزیع بیکاری  به روی گروهای مختلف فیصدی از کل بیکاری  .
رکود 1982 رونق 1986 رکود 1982 رونق 1986
بر مبنای سن !  
16-19سال 23.2 16.7 18.5 17.7
20سال ومسن 8.2 4.6 81.5 82.3
برمبنای نژاد !  
سفید 8.6 4.6 77.2 74.5
سیاه ودیگر 17.3 9.4 22.8 25.5
بر مبنای جنس !  
مرد 8.8 4.3 58.5 51.1
زن 8.3 5.0 41.5 48.9
همه کارگران 9.7 5.3 100.0 100.0

این جدول نشان می دهد درسال های رکود ورونق اقتصادی بیکاری  درگروه های جمعیت شناختی مختلف  شکل های  گوناگون دارد . دو ستون اول ارقام نشان دهنده

 

    چرا بیکاری  وجود دارد ؟ 

  قسمیکه اندازه گیری بیکاری  وبعضی تفسیر ارقام واعداد مربوط به بیکاری  را اشاره کردیم ، حال دلایل وجود بیکاری  راتحت مطالعه قرار می دهیم . دربیشتر بازارها ،قیمت ها انقدر تعدیل می شود تابرابر ی بین عرضه وتقاضا رابرقرار کنند . دلایل  وجود بیکاری  متفاوت است که می توان به تعداد ازآنها اشاره کرد. این عوامل بناً به نظر برخی اقتصاد دانان ،عبارتند از قانون کار ،قانون حد اقل دستمزد کار،جستجوی کار ،اتحادیه های کار گری می باشد .

 قانون کار : بنابر نظر اقتصاد دانان نیروی کار ،قانون کاریکی ازعوامل ایجاد بیکاری  است . به اعتقاد این افراد قانون کاربطور یکطرفه وبدون توجه به وضعیت اقتصادی بنفع کارگران وضع شده است . حقوق کارفرمایان  درین قانون نادیده گرفته شده است ،البته این کا رفرمایان هستند که باید کارگرانرااستخدام کنند . درسرتا سر قانو ن کارموارد متعددی بعنوان تعهد کارفرما درج شده است .کار فرما یان نمی توانند کارگرانرا اخراج کنند ،حتی اگر کارخانه دروضعیت نا مناسب قرار گرفته باشد . بدیهی است که بابسط تولید کارفرمایا ن تقا ضا ی بیشتر برای نیروی کاردارند وبا قبض تولید باید ازنیروی کاربکاهند . اما قانون کاراین کاراین گونه اجازه ای را به کارفرما یان نمی دهند .

کارفرمایا ن از طرف مختلف قانونی ممکن است بخواهند ازدست این قوانین شدید رهایی یابند . مثلاًکارگرانرابرای 90 روز استخدام می کنند ودرین  صورت تعهدات قانون کار دیگر لاز م به اجرا نیست . هرسه ماه یکبار قرارداد بین کارفرما وکارگر تجدید می شود . طبعاًاین مصارف نا خواسته ای را بر کارفرمایا ن وتولید کنند گان تحمیل می کنند.

 حد اقل دستمزد: حد اقل دستمزد در هر سال توسط کمسیون مرکب ازوزارت کارودیگرکار شناسان تعین میشود . بناً به عقید ه دست اندر کاران اقتصاد نیروی کار این حد اقل دستمزد بیش از دستمزد تعادلی است . البته حد اقل دستمزد نمی تواند عامل اصلی در ایجا د بیکاری  باشند ،اما دربین گروه نًوجوانان وکسانیکه به تازه گی وارد بازار کار شد ه اند تأثیر آن مهم است. به هر حال ،بررسی قانون حد اقل دستمزد شروع خوبی جهت تجربه وتحلیل دلایل بیکاری  است .

هنگامیکه حد اقل دستمزد باعث میشود تا دستمزد دربالاترازسطحی که برابر ی عرضه وتقاضا را بر قرار می کند باشد ،نتیجه اش مقدار بیشتر عرضه نیروی کار ومقدار کمتر تقاضا نیروی کارنیست به سطح تعادلی است . مازا د نیروی کارایجاد مشود . چون تعداد کارگران خواهان کار،بیشتر ازکار موجود است ،لذا برخی از کار گران بیکار می ما نند .

اما این مهم است که حد اقل دستمزد راعامل اصلی بیکاری  ندانیم ،زیرا بیشتر کار گران دارای دستمزدهای بمراتب بالاتر از حد اقل دستمزد هستند . قانون حد اقل دستمزد درمورد نیروی کار بدون تجربه وکم مهارت بیشتر صادق است . قانون حداقل دستمزد رامیتوان یکی از عوامل مهم بیکاری  دربین گروه ازکارگران دانست .

اتحادیه ها ی کارگری : یک اتحادیه کارگری جمعیتی ازکارگرآنست که با کارفرمایان درخصوص دستمزد وشرائط کاربه  مذاکره وموافقه می پردازند . فیصدی کارگران که دراتحادیه های کارگری عضویت دارند دردست نیست .مثلاًدرکشور ایالت متحده حدود 16 فیصد ازکارگران دراتحادیه ها عضویت دارند ،این رقم در دهه 1940 و 1950 حدود 33 فیصد بو د.

اتحادیه های کارگری شبه کارتل هستند . شبه هر کار تل ،اتحادیه های کارگری ،گروهی ازفروشندگان هستند که باهم کارمی کنند واعتقاد دارند که قدرت مشترک آنها دربازار بیشتر موثیر است .بیشتر کارگران در اقتصاد،دستمزد ها  وشرائط کاررا به تنهائی با کار فرما در میان می گذارد ،اما اتحادیه های کارگری ،دسته جمعی کارمیکنند .

اتحادیه کارگری به منظور دستمزد بیشتر ودیگر مزایای کاربا کا ر فرما به مذاکره می پردازند. چنانچه باکارفرما به توافق نرسند میتوانند نیروی کار رااز کارکردن منع کنند که به آن اعتصاب می گویند . دستمزد ی که اتحادیه های کارگری برای اعضای اتحادیه درخواست میکنند معمولاًازدستمزد کارگران خارج ازاتحادیه بیشتر است .

هنگامیکه اتحادیه کارگری دستمزد رابه بیش از سطح تعادلی افزایش میدهد،مقدار عرضه نیروی کار بیشتر ومقدار تقاضا بری نیروی کار کمتر می شود . نتیجه کاهش دراشتغال است .کارگرانی که کاردارند،دروضعیت بهتری قرارمی گیرند وکارگرانی که قبلاًشاغل وحال بیکار هستند در وضعیت بدتر قرار می گیرند.

کارگران خارج ازاتحادیه های کارگری به دو صورت می توانند به این وضعیت عکس العمل نشان دهند . برخی ازآنها بیکار می مانند ومنتظر میشوند تا به عضویت اتحادیه دربیایند ودستمزد ومنافع بیشتری کسب کنند . درنتیجه کارگران عضویت اتحادیه منافع ناشی ازمذاکره وموافقه دسته جمعی رانصیب خوی کنند وکارگران دیگر بخشها که عضو اتحادیه نیستند این مصارف رامتحمل میشود.

جستجوی کار: جستجوی کارعامل قراردادن کارگردرکارمناسب است . اگر تمام کارگران ازیک کیفیت برخوردار باشند وهمه کارها هم شبیه هم باشند ،جستجوی کارمشکلی ایجاد خواهد کرد . اما درواقع ،کارگران درعلایق ومهارت تفاوت دارند وکارها نیز دارا ی خصیصه های متفاوت هستند . اطلاعات مربوط به کارگران درجستجوی کاروشغل های خالی به طور بسیار کندی بین فعالیت گاه ها وخانواده پراگنده میشود . کارگران درجستجوی کار مناسب هستند واین مدت بیکار خواهندماند.(10)

       اشتغال کامل وجلو گیری ازبیکاری :

اشتغال کامل به معنی استفاده مطلوب وکامل از عوامل تولید واز جمله نیروی کار در جامعه است که جمعیت یک کشور را به دو گروه تقسیم بندی نموده ،جمعیت فعال وغیر فعال ،جمعیت فعال را میتوان آن قسمت ار جمعیت نامید که بین سنین 18 تا65 بوده واماده کا هستند .

یکی از اهداف دولت ها در روستای تحقق اشتغال وجلو گیری از بیکاری  ، استفاده از فیصدی بالای از نیروی کار فعال کشور است . جمعیت غیر فعال در برگیرنده افراد زیر 18 سال ،باز نشستگان ،افراد کهنسال وغیره کسانیکه معذوراند میباشند .

بیکاری  نقطه مقابل اشتغال اند . معمولاً نرخ بیکاری  بصورت ماهانه ویا سالانه توسط مراجع ذیصلاح کشور ها اعلام میشود. برای تعین نرخ بیکاری  درهر کشور ابتدا باید آمارمربوط به نیروی انسانی کشورتهیه وتنظیم شود .بادرست داشتن تعداد نیروی کارفعال درهر کشور تهیه وتنظیم شود .میتوان نظر به این نیرونرخ بیکاری  را نسبت به آن تعین کرد . مثلاًنیروی فعال کارکشوری 500 نفر  است که 450 نفر ازآنها شاغل و50 نفر بیکارمی باشند .نرخ بیکاری  بصورت زیر درین کشور محاسبه میشود . قسمیکه درقبل اشاره شده بود نرخ بیکاری ازتقسیم  تعداد بیکارآن بر تعداد کل نیروی کارفعال بدست می آمد ،که ذیلابه اساس ارقام محا سبه میگردد.

%10  یا  0.1 =  500/50  =  نرخ بیکاری

درطرف مقابل «نرخ اشتغال » را نیز به رویش های زیر محاسبه می گردد .

(%90)  0،9  = 0،1-1 = نرخ بیکاری  - 1 = نرخ اشتغال

ویا ازتقسیم نمودن تعداد افرادیکه اشتغا ل دارند برتعداد کل نیروی کارفعال بدست میآید .                          0،9  = 500/450 =نرخ اشتغال

که با استفاده ازرویش فوق تعداد بیکارانراآشکار نموده تا تدابیر ازطرف دولت ها وافراد جهت جلوگیری آن اقدام نمایند . چونکه بیکاری  یکی از پدیده های اقتصادی قرن حاضر است ،مشکلات زیادی رابرای کشورهاببا ر میآورد . افراد بیکار،درآمدی دریافت نمی کنند . این امر باعث کاهش تقاضا برای تولیدات خواهدشد .درطرف مقابل اگر تولید کننده نتوانند کالای خودرا بفروش رساند اجباراً سطح تولید را کاهش می دهند که این امر الزاماً همراه با اخراج نیروی کاراز واحد تولیدی خواهد بود. لذا چنانچه سیاستی اتخاذ نشود،بیکاری  موجب تشدید بیکاری  خواهد شد.

از طرف دیگر چون افراد بیکار در آمدی در یافت نمی دارند لذا مالیات نیز پرداخت نمی کنند . عدم پرداخت مالیات توسط افراد ،باعث میشود ، در آمد های دولت کاهش یافته وبرنامه های عمومی نتواند تحقق پیدا کند . لذا این طریق نیز بیکاری  تشدید خواهد یافت. بنابر این دولت ها باید از طریق اتخاذ سیاست های اقتصادی موجب کاهش بیکاری  وافزایش سطح اشتغال شوند .(5)

   میزان  طبیعی بیکاری:

برای درک این مطلب به مفهوم  میزان طبیعی بیکاری  بازمیگردیم . میزان طبیعی آن میزان بیکاری  است که در آن بازارهای کا ومحصولی در تعادل اند .ویا اینکه !

میزان طبیعی بیکاری  سطح است که در آن نیروهای بالا وپائین برنده قیمت ها ودستمزد ها در توازن باشند . در میزان طبیعی تورم قیمت ودستمزد ثابت است ، بدون هیچ گونه گرایشی به تشدید یا کاهش تورم ، در یک اقتصاد نوین علاقمند به جلوگیری از نرخهای بالای تورم ، میزان طبیعی بیکاری  پائین ترین سطح بیکاری  قابل دوام است ، لذا مصرف بالاترین سطح پایداراشتغال بوده وتولید بالقوه یک ملت مربوط میشود .

میزان  طبیعی بیکاری  از جمع نرخ بیکاری  اصطکاکی ونرخ بیکاری  ساختاری بدست میآید .برای تصور چنین نرخی،اقصاد دانان معمولاً آنرا نرخی می دانند که با وضعیت اشتغال کامل سازگار است به عباره دیگر از آنجائیکه در هیچ اقتصاد دستیابی به نرخ ضفربرای بیکاری امکان پذیرنیست در اقتصاد های که بیکاری  موجود در آنها با تعداد شغلهای بدون متصدی برابر باشد ، میتوان گفت اشتغال کامل بر قراراست

برای مثال در اقتصاد امریکا معمولاً نرخ بیکاری  را از 4 تا  7 در صد نرخ طبیعی بیکاری  وساز گار با اشتغال کامل در نظر میگیرند .

 

 

میزان طبیعی بیکاری  بالای صفر:   

در باره میزان طبیعی بیکاری  درک دو موضوع حایز اهمیت است . اول آنکه میزان طبیعی به صفر نمیرسد یعنی در یک اقتصاد با اشتغال بالا نیز شمار قابل توجهی از مردم در بیکاری  به سر میبرند ،پس دلیل شان چیست؟علت آنست که در یک کشور بزرگ ،یا سطوح بالای تحرک ، تنوع در ذوق وسلیقه ها ، وتغیر دائمی عرضه وتقاضا کالاها وخدمات بیشمار ، همواره مقدار زیادی بیکاری  اصطکاکی وساختاری وجود خواهد داشت.

رابطه با تورم :  دوم آنکه میزان طبیعی بیکاری  ارتباط نزدیک با عامل تورم دارد. گرچه جوامع بیکاری  پائین را به بیکاری  بالا ترجیح میدهند مثلاً امریکا نباید به جای داشتن 5 یا 10 در صد میزان بیکاری  که در دهه 1970 و1980 از آن در رنج بودند از 2 یا 3 در صد بیکاری  بر خوردار باشند که در خلال جنگ جهانی دوم یا در گیر بودند داشت ،تنها دلیل روشن برای بازداشتن اقتصاد ازدسیابی به چنان نیزآن بیکاری  اندک مربوط میشود به آثار تورمی چنین بیکاری  اندک به مارپیچ شتابان نرخ های تورم بیش از 10 و15 یا 20 در صد در سال منجر میگردد . میزان طبیعی پائین ترین میزان بیکاری  است که یک ملت میتواند ،بدون ریسک یک تورم شتابان غیر قابل قبول ، از آن بر خوردار شوند .

میزان طبیعی بیکاری  اوسط طولانی مقادیر خیلی بیشتروخیلی کمتر ازمیزان بیکاری  است ،یعنی سطحی که درآن تورم نه دراثرزیادی تقاضا افزایش ونه دراثر زیادی عرضه کاهش می یابد . این نقطه ،آستانه است که پائین ترازآن ،فشار های وارده بر بازار های کار وکالا به سوی افزایش هرچه بیشتر دستمزد ها وقیمت ها درهر سال گرایش می یابد . جوامع به شدت ازتورم شتابان بیزار اند . ازین رو،سیاستگذاران مسؤل ودوراندیش عمومابه طور ارادی اقتصادی راهدف قرار نمی دهند که درآن میزان بهره گیری ازمنابع بالاتر از(GNP) باالقوه ،یا میزان بیکاری  پا ئین ترازمیزان طبیعی باشد . درغیر این صورت نتیجه کارتورم فزاینده خواهد بود .

ازین بحث چنین دانسته شد که چرا سطح تولید متنا ظر،میزان طبیعی بیکاری،تولید باالقوه ملت محسوب میشود . چرا بالاترین سطح پایدار (GNP) همراه است با بیکاری  درمیزان طبیعی اش؟ دلیل آنست که هرگاه بیکاری  کمتر وتولید بیشتر باشد ،مارپیج تورم صعود خواهد کرد. چون ملت ها خواهان سرکشی تورم به سطوح پیوسته بالاتر نیستند ،لذا نمی توانند  اقتصاد خودرا دایما درمیزان بیکاری  پائین تراز میزان طبیعی به پیش برند ،لذا تولید باالقوه یک ملت همراه است با میزان طبیعی  بیکاری  آن

چون تورم برای سیاست اقصادی به مثابه یک محدودیت عمل میکند ،میزان طبیعی پائین ترین میزان بیکاری  است که میتواند پایدار باشد – این در عمل یعنی اشتغال وتولید بالقوه بالا .

    میزان طبیعی فزاینده :

یکی از دست وپاگیر ترین روند های سال های اخیرگرایش تصاعدی میزان طبیعی بیکاری  بوده است در اوایل دهه 1960 مشاورآن اقتصادی رئیس جمهور گاندی به این نتیجه رسیدند که در اشتغال کامل نیروی کار نیزآن بیکاری  زیر 4 در خواهد بود واین عدد برای اوایل دهه 1970 ،  5 درصد بر آورده شده بود . در اوایل دهه 1980 چنآنکه هم اکنون دیدیم . تصورمیشود که میزان طبیعی 6 در صد یا بیشتر باشد دلیل چنین روند چیست ؟

تحلیلگران پرده از روی دو عامل بر داشته اند . مهم ترین دیگرگونی ، افزایش میزان فعالیت نوجوانان زیر 20 سال ،اقلیت ها وزنانست . به یاد بیاوریم که بزرگسالان مرد به طور معمول بیسبت به دیگر گروه ها از پائین ترین میزان بیکاری  برخوردارند . در دوره 1950  تا 1983 سهم بزرگسالان مرد در کل نیروی کار از 66 به 53 در صد کاهش یافت . کار گران جوان سهم خود در نیروی کار را تقریباً به دو برابر رساندند .(2)

    رابطه نرخ طبیعی بیکاری  وتقاضای کل :

هر گاه تقاضا کل در اقتصاد در بازار کالا افزایش یابد ،باعث میشود که در ترکیب وسطح تقاضا ی کل ،تغییرات ایجاد میشود . همچنین به دنبال این افزایش،تقاضابرای نیروی کار نیز افزایش مییابد که در نتیجه آن ،میزان بیکاری  اصطکاکی وب ساختاری کاهش پیدا میکند . در حقیقت افرایش تقاضا کل باعث کاهش یافتن نرخ طبیعی بیکاری  است . نکته مهم برای توجیه این رابطه این است که اجرای تبلغات از طرف صاحبان فعالیت گاه ها ،پائین آمدن مصرف کسب اطلاعات برای نیزوی کار ضرورت است . زمانی که فعالیت کاه ها شغل های خالی خود را اعلام میکند ودر مورد وضعیت کار وشرایط مزد، انعطاف پذیری های لازم را به نفع کارگران انجام دهند ،مصرف اطلاعات برای کارگران کمتر میشود ،پس میتوانند نیزآن نرخ طبیعی بیکاری را از طریق پر کردن شغلهای خالی کاهش دهند .

   بیکاری  ناشی از نقصان تقاضا :

هر گاه در بازار کالا سطح تقاضا کل کاهش یابد ،میزان تقاضا نیروی کار نیز کم میشود در نتیجه در بازار ها بطور گسترده ،عدم تعادل بوجود میآید . آنچه تعادل لازم را در بازار ایجاد میکند ، مزد،قیمت واشتغال است که با توجه به بازارهای متعدد کار میتوانند تعادل را دوباره بوجود آورند ،همچنین انعطاف ناپذیری کامل وسریع این بازار ها باعث میشود که بیکاری  ایجاد شده ،ادامه یابد وبه سطح بالا تر از سطح نرخ طبیعی بیکاری  افزایش پیدا کند .این بیکاری  را که به علت کاهش تقاضا ایجاد شده است بیکاری  ناشی از نقصان تقاضا میگویند .

برای روشن شدن موضوع وفهم بیشتر این نوع بیکاری  باید دوبازار کالا ونیروی کار را در نظر بگریم ، در منحنی ذیل بازار کالا در سمت راست وبازار کار در سمت چپ قرار دارند .

هر دو بازار در تعادل اند . در بازار کار ،عرضه وتقاضای نیروی کار ، مزد خقیقی را که از تقسیم مزد اسمی بر سطح عمومی قیمت ها بدست میآید در سطح :

WF = W /P روی محور عمودی تعین کرده است. درین سطح از مزد حقیقی ،عرضه وتقاضا برای نیروی کار برابر است. LF   تعداد شغل های است که با نیروی کار، پرشده ودر واقع اشتغال کامل را نشان میدهد ،بدین منظور که ما فقط همان نرخ طبیعی بیکاری را درین سطح ازاشتغال داریم در سمت راست منحنی (بازار کالا) تقاضای کل اقتصاد عبارت است از EO =CO + IO +GO روی محور افقی در آمدی ملی «Y »وروی محور عمودی ،مخارج کل (EO) آورده شده است. خطE =Y   که از مبدا مختصات شروع شده . ناصف الزاویه بوده ،میلان یک است .در بازارکالا نیز تعادل در محل برخورد منحنی EO   (مخارج کل) و  Y =S ، یعنی عرضه کل – خط عمودی S =Y  ، در YF  بر قراراست .

در این سطح ازدر آمد ( YF ) ،در آمد در سال اشتغال کامل است .

W/P                                                               S

E= Y         S=Y

K                                                                                                     EO

E1    WF                                     E

 

 

 

 

Y

L                             O                                     O                  Y1      YF                                       LF             LI

 

بازارکالا                                                                                  بازارکار

 

 

فرض برآن ست که نیروی کار لازم برای عرضه YF یعنی در آمد در حال اشتغال کامل ( سازگار با نرخ طبیعی بیکاری  ) همان LF  دربازار کار است وتصدی همه تولیدات خود را می فروشند وموجودی انبار با تراکم یا عدم تراکم مواجه است . اکنون فرض می کنیم به دلیل ،برای مثال کاهش سرمایه گذاری های از IO به I 1میزان تقاضای کل دربازار کالا کاهش یابد بدین معنی که منحنی EOبه معنی EO تبدیل میشود E1=CO+IO+GO  آنچه که کنز درین موضوع مطرح میکند آنست که درآغاز تصدی ها دربرابرکاهش تقاضا ی کل ،با کاهش درمقدار تولید ،واکنش نشان میدهد ،نه با کاهش درسطح قیمت ها . ازآنجا که کاهش درقیمت بسرعت انجام پذیر نیست وبه زما ن نیاز دارد . تصدی ها تمایل دارند درهما ن سطح ازقیمت ودستمزد نمی تواند تولید ات خود را بفروشند وبدین ترتیب خودرا درحالت عدم تعادل می بینند وبه واکنش اجرایی می پردازند.

عدم تعادل که دربازار کالا بوجود آمد به بازار کار نیز سرایت میکند . آنچه درفوق گفته شد ،مسائل بود برای بیکاری  ناشی از نقصان تقاضا که به دلیل کاهش یافتن تقاضای کل حقیقی وهمچنین انعطاف ناپذیری اولیه قیمت ها ودستمزد اسمی عدم تعادلی دربازار های کار وکالاایجاد کرده است . احیاناًاگرعدم تعادل دربازار کالا وبازار کار بوجود بیاید  برای رسیدن به تعادل مجدد وهمچنان به تعادل که اشتغال کامل را نشان دهد دورا ه مطرح شد که عبارتند از:

1- علی الرغم انعطاف نا پذیری قیمت ها ودستمزد ها در کوتاه مدت ، با گذشت زمان، تعدیدلات درین متغیر های اقتصادی حاصل میشود وتعادل مجدد بوجود میآید ،امکان دارد که زمان رسیدن به چنین تعادلی طولانی باشد .

2- از بین بردن علت بیکاری ایجاد شده ، بعباره دیگر کاهش یافتن تقاضای کل ، بیکاری غیر ارادی بوجود میآورد پس باید با رفع کاهش تقاضای کل ،علت را از بین ببریم .این کاربا استفاده از سیاست های پولی ومالی بمنظور افزایش مخارج کل انجام میشود که درین راه قسمت ها ومزدهای تعادلی به کمک سیاست های پولی ومالی جایگزینی قسمت های موجود کالاها ونیروی کار میشوند در نتیجه نرخ بیکاری به سطح نرخ بیکاری طبیعی کاهش مییابد.

    روابط بیکاری  با سطح عمومی قیمتها:

قیمت کالاها همچنین قیمت نیروی کار که در قالب نرخ دستمزد ظهور مییابد در بلند مدت انعطاف پذیرند وکارگران وتصدی ها براساس یافته های خود میکوشند در عرصه نیروی کار یا تقاضا برای نیروی کار تعادل ایجاد کنند ازین رو تغییراتی در سطح عمومی قیمت ها مشاهده میکنم که به تبع از طریق ایجاد تغییرات در مزد حقیقی در اندازه اشتغال وبه دنبال آن در تولید موثر است و پس رابطه بین نرخ تورم (افزایش مستمروبی رویه قیمت ها ) ونرخ بیکاری  را تحت منحنی فیلپس در کوتاه مدت وبلند مدت مورا مطالعه قرار گیرد .

  رابطه فیلپس در کوتاه مدت :

درمرحله نخست درسال 1958 فیلپس ،مطالعات خود درباره رفتار مزد در دوره 1861-1957 درانگلستان منتشر کرد .براساس این مطالعات ،رابطه بین نرخ بیکاری  ونرخ افزایش درمزد اسمی ،معکوس است ،بدین معنی که هرچه نرخ بیکاری  بیشتر باشد ،نرخ تورم دستمزد کمتراست ،یا بعبارت دیگر مبادله ای بین تورم دردستمزد و بیکاری  وجود دارد . برای تحلیل رابطه فیلپس درکوتاه مدت ،یک مدل نیو کلایک ها اقتصادی را درنظر میگریم که درآن نرخ حقیقی تورم صفر است ،همچنین فرض میکنیم که عاملان اقتصادی نرخ حقیقی تورم را که صفراست به ایند ه تسری ومخفی میدهند وپیش بینی میکند که درآینده افزایش دردست مزد حقیقی وجود نخواهد داشت وسرانجام فرض می کنیم که چنین اقتصاد دراشتغال کامل است و بیکاری  موجود درآن همان بیکاری  طبیعی است که از مجموع بیکاری  ساختاری وبیکاری اصطکاکی بدست آمده است .اکنون اگرمقامات پولی تصمیم بگیرند که از طریق افزایش نرخ رشد پول ،تقاضای اسمی کل را افزایش دهند،واضح است که سطح عمومی قیمت ها (ازجمله دستمزد ها )  روبه افزایش میگذارد . گرچه صاحبان تصدی افزایش درقیمت را به دلیل افزایش تقاضا کل جامعه می دانند واینگونه فرض می کنند که درآینده قیمت محصول ونیز فروش آن افزایش خواهد کرد.

با توجه به اینکه با افزایش P دستمزد حقیقی که تصدی ها به کارگران می پردازند ،یعنی W/P     کاهش میابد ،تقاضابرای نیروی کار اضافه می شود وتصدی ها می کوشند با دستمزد حقیقی کاهش یافته ،نیروی کار بیشتراستخدام کنند .

کارگران نیزبه مزد حقیقی می اندیشند وافزایش وتورم دردستمزد را پیش بینی نمی کنند ،بنابرین افزایش مزد اسمی را با افزایش سطح عمومی قیمت ها تعدیل نکرده ،تصور می کنند که مزد حقیقی ازطریق مزد اسمی افزایش یافته است . این وضعیت ،باعث میشود که کارگران ،نیروی کارخود را بیشترعرضه کنند ،یعنی هم کارگران شاغل بر مجموع ساعات کارخود ،سا عاتی بیفزایند وهم تعداد تازه وارد به نیروی کاراضافه شوند . این رابطه بین  نرخ تورم ونرخ بیکاری  درمنحنی نشان داده شده است .                                                                                 نرخبیکاری

 

 

B                      4%

 

A

نرخ بیکاری                                                           0

U2          u4    u1                   1-

C

2-

SRPC

 

 

درین منحنی نقطه A که روی محورافقی نشان داده شده عبارت ازآنستکه نرخ بیکاری  که همان نرخ طبیعی بیکاری  است .دراقتصاد با اشتغال کامل سازگاراست .

SRP هم به معنای منحنی فیلیپس درکوتاه مدت است .با توجه به این فرضیات ایجاد %4 افزایش درسطح عمومی قیمت ها (نرخ تورم) باعث شده است که نرخ بیکاری به کمتر ازنرخ طبیعی بیکاری کاهش یابد (u1<un) به عبارت %4 تورم ،به دلیل ایجاد اشتغال وازبین رفتن بیکاری به اندازه u1un)) به وجود آمده است .منحنی SRPC،تمام ترکیبات موجودی درنرخ های بیکاری ونرخ های واقعی دستمزد را شامل میشود ،با این تأکید که هم کارگران ،هم صاحبان تصدی انتظاردارند که نرخ تورم درآینده به صفربرسد.

تحلیل درباره کاهش دادن نرخ رشد پول برای کاهش تقاضای کل نیزمطرح است،برای مثال اگرمقامات پولی ازنرخ رشد پول بکاهند ،درآنصورت سطح عمومی قیمت ها  مثلاً %2 کاهش می یابد وروی منحنی کوتاه مدت فیلیپس ازA به C جا بجا می شود . درین حالت ،نرخ طبیعی بیکاری  به U2 میرسد که اشتغال را به اندازه unu2 کاهش می دهد .

   رابطه فیلیپس دربلند مدت :

   میلتون فرید من وادموند فلیپس رابطه معکوس بین نرخ تورم دستمزد را اصلاح کرده اند ومی گویند منحنی فیلیپس با گذشت زمان ،همراه با ایجاد احتمال توم دستمزد برای کارگران وتصدی ها جابجا می شود وبراین اساس نتیجه می گیرند که از نظر تیوری اقتصار دربلند مدت بین هرخ بیکاری  ونرخ تورم دستمزد مبادله ای وجود ندار د   .آنان میگویند « اقتصاد دربلند مدت به طرف نرخ طبیعی بیکاری میل میکند،حال نرخ تغیر دردستمزد ونرخ تورم هرقدر می خواهد باشد » هرچه نرخ بیکاری  ازنرخ طبیعی بیکاری  بیشترباشد ،عده بیشتری به جستجوی شغل می پردازند که تعداد که تعداد شان ازتعادل دربازارکار بیشتراست.این مازاد دربیکاری ،سبب کاهش مزد حقیقی میشود ،تصدی ها نیز تقاضای خود را برای استخدام کارگران افزایش می دهند . ازسوی دیگر کارگران به دلیل کاهش مزد حقیقی ،عضه نیروی کارخود را کم می کنند، این دو حرکت هم جهت ،ترخ بیکاری  را به سطح نرخ طبیعی بیکاری  می رساند . افزایش مزد حقیقی باعث میشود تصدی ه تقاضا ی خود را برای نیروی کارکاهش دهند ودرضمن کارگرانرا تشویق می کند که نیروی کارخود را بیشتر عرضه کنند .این دوحرکت هم جهت نیز نرخ بیکاری  را به سمت نرخ طبیعی آن حرکت می دهد تادر نهایت به آن برسد ، بنابراین دربلند مدت ،مبادله ای بین این دو نرخ (بیکاری  وتورم دستمزد )وجود ندارد .

 

 

 

M                     B                        4%

 

 

%2

 

 

SRP      u2              A   UN                 u1                       0

 

%1-

 

C N                                                               %2-

SRPC       SRPC

 

طبق مطالب گفته شده ،نرخ تورم دردستمزد به طور غیرمنظره به 4 فیصد رسید ه درنتیجه اشتغال افزایش ونرخ بیکاری  هم کاهش یافته است .این وضعیت جدید ،ما را در نقطه B ،روی منحنی کوتاه مدت فیلیپس قرارداده است . حال فرض کنید کارگران به تدریج دریابند که دستمزد حقیقی آنها افزایش نیافته است.پس تلاش می کند درقراردادهای بعدی مزد ،تورم ایجاد شد ه را بگنجانند . همراه با افزایش دستمزد اسمی تقاضا برای نیروی کار ازسوی تصدی ها کاهش می یابد به نحو که دو باره درسطح مزد حقیقی سابق ،استخدام صورت میگیرد ،منحنی فیلیپس به سمت راست منتقل میشود وباپذیرش تورم 4فیصد ازطرف کارگران وتصدی ها اشتغال مجددا درسطح نرخ طبیعی بیکاری  (un) برقرار میشود . نقطه Mروی SRPC  ترکیب جدیدی است که شرائیط مذکور درآن وجود دارد ،بطور مشابه می توانیم چنین استدلال کنیم که شرایط نشان داده شد ه به وسیله نقطه C نیز مستمر وبادوام نیست وبه تدریج با پذیرش کاهش نرخ تورم به اندازه2 فیصد ازطرف تصدی ها وکارگران ،مزد اسمی هم کاهش یابد ،درنتیجه تقاضا برای نیروی کارافزایش یافته وبه سطح نرخ طبیعی بیکاری  (Un)برمیگردد ،مکان هندسی نقاط تعادل منحنی فیلیپس دربلند مدت خط عمودی SRPC است که ازنقاط N و A و M میگذارد . این منحنی نزخهای مختلف تورم دردستمزد رافقط به یک نرخ بیکاری  مرتبط میکند که آنهم نرخ طبیعی بیکاری  است واین به معنی عدم رابطه بین این دو نرخ دربلند مدت ودرنتیجه استقلال آنهم ازیکدیگر است ، بعبارت دیگردربلند مدت ، بازار کارمیتواند علی الرغم نرخهای متفاوت درتورم دستمزد درتادل واشتغال کامل با شد .(7)

      ارتباط بین بیکاری  ،فقر وتوزیع عاید :

رابطه بسیار نزدیکی بین سطح بالای بیکاری  وکم کاری ،فقر گسترد ه وتوزیع نابرابردرآمد وجود دارد، کسانیکه شغل منظمی ندارند ویا فقط شغل نیمه وقت نا منظمی دارند درزمره فقیر ترین افراد قرار میگیرند .

افراد یکه در بخشهای عمومی یا خصوصی شغل منظمی دارند ، عموما در میان گروه های در آمدی متوسط یا بالا هستند، اما اشتباه خواهد بود که فرض کنیم هر کس که شاغل نیست لزوما فقیر است ویا تمام کسانیکه تمام وقت کار میکند وضع نسبتاً خوبی دارند، زیرا ممکن است این افراد به دلیل توقعات زیاد که ناشی از تحصلات ویا کیفیت تخصوصی آنها ست به دنبال شاغل خاصی باشند . این افراد از قبول مشاغلی که فکر می کند پستی است خود داری میکند وچون منابع تأمین مالی دیگری دارند، لذااز نظر مالی قادر اند تا ملت کار نکنند ، این گونه افراد طبق تعریف بیکار هستند ولی ممکن است فقیر نباشد.

بهمین نحو افراد بسیاری وجود دارند که ممکن است از نظر ساعت کار روزانه تمام وقت کار کنند ولی عاید بسیار کمی داشته باشند، بسیاری از کار گران دارای مشاغل ازاد بخش به اصطلاح غیر رسمی شهری (پیشه وران ، دوره گردها ، کارگران خدماتی وکار گران تعمیر گاه ها ) را میتوان بدین نحو طبقه بندی کرد این گونه افراد طبق تعریف کاملاً شاغل هستند ولی اغلب بسیار فقیر اند.

با وجود این که ملاحظات فوق در باره ارتباط بسیار کم بین بیکاری  وفقر ،واقعیت این است که یکی از میکانیزم های عمده برای کاهش فقر ونابرابری در کشورهای کمتر توسعه یافته تأمین امکانات اشتغال مولد برای افراد بسیار فقیر است . یعنی ایجاد امکانات اشتغال بیشتر نباید بعنوان تنها راه حل مسئله فقر ملاحظه شود ، بلکه سیاستهای موثرتر اقتصادی واجتماعی نیز ضرورت دارد . به هر حال تأمین اشتغال بیشترذ وتوزیع گسترده تر مشاغل موجود مطمئناً گام بلندی در جهت حل مسئله فقر خواهد بود ولذا اشتغال باید جزء لاینفک استرایتژی توسعه که بر فقر تأکید دارد باشد.(4)

رابطه کسر بودجه ونرخ بیکاری  :      

اگرشرکتهای دولتی ،کارکنان اضافی را به منظور بهبود کارآئی اشتغال ،ازکاربرکنار کنند ومتعاقباً مصارف دولت برای بوجود آوردن تشکیلات وتأمین بیمه های بیکاری افزایش یابد ،همچنین مصارف اجتماعی دولت برای مقابله با عوارض سؤبیکاری (ازقبیل دزدی ،جنایت وغیره )افزایش نمایند ،تغیرات مذکور موجب افزایش کسر بودجه خواهدشد . جهت مقابله با افزایش کسر بودجه دولت باید برنامه های سنجیده ای برای بیکارکردن افراد اضافی تهیه کند تا اینکه اولاً،ازافزایش مصارف اجتماعی جلوگیری نموده وثانیاًافراد بیکار شده را به طرف شغلهای مناسب دیگری هدایت نماید .

یکی ازنکات قابل ذکراین است که تمایل شرکتهای دولتی برای نگهداشتن کارکنان وجذب بیشترآنها ،موجب میشود که سازماندهی جدید آنها مشکل گردد وقدرت کارآئی ورقابتی اند نیز با تأخیر روبه روشود .به همین ترتیب خصوصی سازی شرکتهای مذکور نیزبا مشکلات روبه روخواهد شد .(6)

بیکاری  وسیاست :

معمولاًرایدهندگان وقتی دردوران انتخابات بیکاری  فراوان باشد رئیس جمهورها رامجازات میکنند . درخلال رکودها وبی رونقی های اقتصادی سال های 1932 و 1960 و 1980 و1992 حزب های که به سرکار بودند کاخ سفید راازدست دادند . درمقابل درسالهای رونق اقتصادی با بیکاری اندک (مثل سالهای  1994 ،1972،1984،1996) حزبهای دوباره انتخاب شدند.

فرض کنید درسال 2000 که نرخ بیکاری  8 فیصد است به عنوان رئیس جمهورانتخاب می شوید .ودوست داریددرچهار سال بعدکه می خواهید دوباره انتخاب شوید آن به 6 فیصد کاهش دهید . اقتصاد کشور دردوره چهارساله 2000  تا 2004 باید باچه سرعتی رشد کند ؟ اقتصاد باید بانرخ رشد  (GDP) برعلاوه مقداررشد کند که سالانه نرخ بیکاری  راهم حدود 0،5 فیصد کاهش دهد .بنابرین نرخ متوسط رشد سالانه ((GDP باید 2،5 درصد به علاوه یک درصد برای کاهش بیکاری  باشد ،یعنی جمعا سالانه 3،5 فیصد دردوره چهارساله ریاست جمهوری باشد .(8)

 

 

 

 

            فصل سوم

        بیکاری، پرابلم بزرگ اجتماعی افغانستان

 

برنامه ای دیگر از سلسله برنامه های "افغانستان در مسیر امنیت و توسعه" را تقدیم می کنیم.

در این برنامه که تحت عنوان "بیکاری، پرابلم های بزرگ اجتماعی افغانستان" تقدیم حضورتان خواهد شد سعی خواهیم کرد در پرتو نظریات و دیدگاههای دو تن از مسئولین دولت افغانستان و یک کارشناس مسائل سیاسی و اقتصادی، پدیده بیکاری را در افغانستان مورد بررسی وتحلیل و تجزیه قرار دهیم.

در ارتباط با پدیده بیکاری در افغانستان غا لباً این سؤالها مطرح می شود:

1- عوامل بیکاری در افغانستان چیست؟

2- چرا دولت افغانستان تا هنوز قادر نشده است پدیده بیکاری را در کشور مهارکند و یا لااقل از گسترش آن جلوگیری نماید؟

3- در افغانستان چه تعداد از نیروی فعال کشور از بیکاری رنج می برند؟

4- مشکل بیکاری در کشوری مانند افغانستان چه عواقب وپی آمدهای ناگواری    می تواند به دنبال داشته باشد؟ و بالآخره،

5- دولت افغانستان با اتخاذ چه تدابیر و راه حال هائی می تواند پدیده بیکاری را در کشور مهار و کنترل نماید؟

سعی می کنیم با استفاده از نظریات شرکت کنندگان، جواب های روشن و قانع کننده ای برای این سؤالها جستجو کنیم.

چندی قبل وزیر کار و امور اجتماعی در کابینه آقای کرزی اعلام کرد که درحال حاضر از مجموع نیروی فعال کشور، سه میلیون نفر از بیکاری رنج می برند. این درحالی است که افغانستان در مرحله بازسازی قرار دارد  وایجاب می کند دولت این کشور با استفاده از کمکهایی بین المللی و نیروی کار ارزان و فراوانی که در افغانستان وجود دارد به تطبیق و اجرای طرحهای بازسازی و پروژه های انکشافی اقدام نموده و کشور را از وضعیت اسفبار و ناهنجار کنونی نجات دهد.

برای بازسازی و اجرای طرحهای انکشافی در یک کشور به سه عامل اساسی نیاز است:

1- سرمایه

2- نیروی کار

3- مدیریت دلسوز، متخصص وبرنامه ریز

مدیریتی که بتواند پروژه های عمرانی را طرح ریزی و سرمایه و نیروی کار را در مسیر درست هدایت کند.

مهم ترین عنصری که یک مدیریت به آن نیاز دارد عزم و اراده قوی است. مدیریت به دولت تعلق دارد و در کشوری مثل افغانستان، ملت کوشا و زحمتکش و جوانان فعال و خستگی ناپذیر منبع پایان ناپذیر تدارکات نیروی انسانی است.

هرگاه دولت، عزم و اراده قوی داشته باشد با استفاده از کمک های بین المللی و میلیونها افغان فعال و زحتمکش، می تواند طرح های بزرگ بازسازی و پروژه های انکشافی را در کشور به اجراء درآورد که به این صورت، هم زمینه های بازسازی و انکشاف افغانستان میسسر خواهد شد و هم دولت می تواند پدیده شوم و نفرت انگیز بیکاری را در کشور ریشه کن نماید.

ولی متأسفانه، چنین ارزوئی در افغانستان تا هنوز تحقق نیافته است، بلکه برعکس  طی سالهای اخیر مسئله بیکاری در این کشور به یک بحران ملی و پرابلم بزرگ اجتماعی تبدیل شده است.

آقای نذیراحمد شهیدی، معین وزارت اقتصاد افغانستان در باره مسئله بیکاری و عوامل مؤثر و دخیل در آن، می گوید:

"می دانید که موضوع بیکاری خصوصا برای کشورهای رو به توسعه یک معضل است. اگرچه پدیده بیکاری در کشورهای صنعتی هم وجود دارد و هیچ کشور و جامعه نیست که تعدادی از افراد آن از بیکاری رنج نبرند و معضلاتی برای دولت هایشان بوجود نیاید، اما در افغانستان که اکنون در دوران بازسازی بسر می برد فکر نمی کنم که درصد بیکاران کشور افزایش یافته باشد چرا که پروژه های زیادی در حال احداث و راه اندازی و در مرحله بازسازی قرار دارد و حتی تعداد زیادی اتباع خارجی بخصوص از کشور پاکستان برای کار به افغانستان آمده و مشغول به کار هستند.

با این حال با توجه به بازگشت انبوه مهاجرین افغان از کشورهای دیگر ممکن است دولت برای اشتغال  آنها به خصوص تحصیلکرده ها، نتواند زمینه مناسبی فراهم کند اما بهترین راه حل که می تواند در از بین بردن و یا به حداقل رساندن بیکاری کمک کند راه اندازی و تشویق بخش خصوصی است که باید سرمایه گذاری صورت بگیرد و کارخانجات کوچک و بزرگ راه اندازی شود.

در این حال برخی کارشناسان بی برنامگی دولت و موسسات بین المللی و بی کفایتی آنها در ارائه پلانهای متناسب با نیروی کار موجود و براساس نیازهای افغانستان در عرصه بازسازی را عامل اصلی بیکاری در افغانستان می دانند و دکتر شیرشاه یوسف زی، هم معتقد است که بیکاری در افغانستان به یک پدیده ملی بی پدر و مادر و بی پرسان و بازخواست تبدیل شده است که با دیگر کشورها فرق دارد. وی می گوید:

" به صورت کلی در رابطه با پدیده بیکاری باید بگویم که این یک مشکل جهانی است، اما این پدیده در افغانستان با سایر کشورها و جوامع تفاوت دارد. در افغانستان مسئله بیکاری به شکل یک پدیده و بدون بازخواست است. لیکن اگر در کشورهای دیگر پدیده بیکاری وجود داشته باشد در کنار آن مؤسسات خیریه ای وجود دارد و سازمانهای حقوق بشر هم در این زمینه کار می کنند و هستند مؤسسات دیگری که جبران بیکاری آنانرا می کنند و بیشترین بار بیکاری و جور افرادی که کاری ندارند را دولت می کشد.

اما در افغانستان متأسفانه نه تنها برای رفع بیکاری و کمک به بیکاران جامعه کاری انجام نگرفته است بلکه در طی سه سال گذشته این مشکل افزایش یافته است و راه حل اساسی هم تاکنون برای این معضل بوجود نیآمده است و به نظر من علت اساسی آن هم این است که در افغانستان متأسفانه یک دولت قوی و مقتدر و مسئولیت پذیر وجود ندارد که بتواند درد ملت را درک کند و زمینه های اشتغال و درآمد منطقی مردم را فراهم آورد و این بی کفایتی دولت است که بیشتر عامل افزایش بیکاری در جامعه شده است و بخش دیگر این قضیه بیکاری و مشکلات بیکاران بومی به سازمانها و مؤسسات خیریه و صلیب سرخ جهانی و صلیب سرخ افغانستان که در این جهت و رفع مشکلات مردم کاری نمی کند بلکه آنها هم در افغانستان بیشتر مشغول کارها و زد و بندهای سیاسی هستند و هرکدام وابسته به کشورهای خارجی است که اهداف مشخص و برنامه های استراتژیکی دارند و کمک ها و پولی را که دریافت می کنند به جای اینکه وظایف اصلی شان یعنی رفع مشکلات مردم و ایجاد زمینه های اشتغال را فراهم آورند می پردازند به کارهای غیر از این و صرفاً به دنبال منافع و ثروتمند شدن خویش حرکت می کنند.

واقعاً وجود بیکاری و نبود زمینه های اشتغال خصوصا برای تحصیلکرده های کشور که سالانه چندین هزار فارغ التحصیل در رشته های مختلف داریم معضل بسیار اساسی و بزرگی را برای جامعه افغانستان بوجود آورده است و افراد متخصص کشور وقتی جذب دولت و نهادهای داخلی نشدند بالاجبار روی می آورند به مؤسسات خارجی و در انجاها استخدام می شوند وچون این مؤسسات هم اهداف خاص خود را دنبال می کنند به هیچ وجه تخصص وعلم و دانش این افراد به نفع مردم و کشورشان بکار گرفته نمی شود و می توانم بگویم که به عقیده بنده تا 75 درصد علل بیکاری در افغانستان این است که دولت وظیفه و مکلفیتی را که دارد بخوبی انجام نمی دهد."

در افغانستان این احساس وجود دارد که جریان تجارت ازاد و بی رویه، که نتیجه آن واردات صدها نوع مال التجاره مصرفی است باعث شده است تا تجار سودجو و منفعت طلب داخلی و خارجی، با وارد کردن اجناس لوکس و ساخته شده خارجی بازار کار و تولیدات داخلی را به سقوط بکشانند.

طرفداران این نظریه می گویند اگر چنانچه دولت واقعاً تصمیم دارد مشکل بیکاری را در افغانستان حل کند اول باید جریان واردات کالا و مال التجاره خارجی را به شدت کنترل و تعرفه های سنگینی را در این زمینه وضع کند و ثانیاً برای حمایت از بازار کار و تولیدات داخلی، قوانین و مقررات ویژه ای را تصویب و مورد اجراء قرار دهد که در این صورت با فعال شدن تولیدات داخلی، بازار کار در افغانستان رونق خواهد یافت و پدیده بیکاری به تدریج در این کشور ریشه کن خواهد شد.

آقای شهیدی در این مورد می گوید:

" من کاملاً با این مسئله هم عقیده هستم و این یک حرف بجا و درستی است و برای آینده افغانستان می تواند بسیار خطرناک و معضل افرین باشد که در کشور زمینه و امکانات رشد و توسعه ضایع وجود نداشته باشد، بنابر این می بایست وزارتخانه های دارایی و تجارت بیشتر بکوشند تا زمینه های تشویق و سرمایه گذاری را روی ضایع کشور به وجود آورند واگر بخش صنعت کشور رشد نکرد به هیچ وجه نخواهیم توانست با کشورهای دیگر رقابت کنیم نمود.

یکی از وزارتخانه ها در کابینه افغانستان، وزارت کار و امور اجتماعی است و طبیعی است که مردم انتظار داشته باشند بخشی از معضل بیکاری، براثر اقدامات و کارآفرینی های این وزارتخانه ها برطرف شود. ولی بهتر است اول ببینیم وزارت کار در کابینه افغانستان چه اهمیت و جایگاهی دارد؟

 

دکتر شیر شاه یوسف زی می گوید:

" در افغانستان یک وزارتخانه بزرگ بنام وزارت کار و امور اجتماعی داریم که وظیفه این وزارتخانه برنامه ریزی و کاریابی برای مردم می باشد. وقتی که به تشکیلات وزارت کار و امور اجتماعی نگاهی می اندازیم این طور تصور می شود که باید تمام افغانستانرا بسازد و فرد بیکاری هم در کشور نباشد وباید این وزارتخانه از وضعیت کاری فرد فرد افغانستان مطلع باشد و برای بیکاران جامعه ایجاد اشتغال کند. خلاصه در همه زمینه ها باید فعال باشد تا مردم از لحاظ اشتغال احساس امنیت بکند و تشویشی از این که بیکار خواهند ماند و درآمدی نخواهد داشت نداشته باشند. اما متأسفانه این وزارتخانه صرفاً نام وزارت کار و امور اجتماعی را با خود دارد و هیچ فعالیت مثبتی در آن صورت نمی گیرد، و تا کنون افرادی هم که این وزارتخانه را اداره کرده اند افراد مسلکی (و متخصص) نبوده و نیستند وکاری راهم از پیش نمی برند و این وزارتخانه در کابینه دولت هم ازاهمیت چندانی برخوردار نیست و بودجه خیلی ناچیزی در سال در اختیار آن قرار داده می شود و هر طرح و برنامه ای هم اگر داشته باشد مردم با شک و تردید به آن می نگرند و در حال حاضر از سوی دولت اداره ای بنام اداره اصلاحات اداری تشکیل شده است که این اداره برای هر وزارت تشکیلات درست می کند و برنامه ها و پلانها را می سازد و حتی افراد را معرفی می کند که این کار راهم دولت مطابق ذوق و سلیقه انجام می دهد تا افرادی را که مورد نظر دولت هستند صرف نظر از این که آیا واقعاً شایستگی دارند یاخیر بکارمی گمارد. و این نزد اداره اصلاحات اداری مهم نیست و نمی خواهد مشکلات افغانستانرا از ریشه حل کند تا با اصلاح درست و واقع بینانه ای ادارات دولتی در زمینه خدمت به افراد شایسته به وجود اید و شرایطی ایجادگردد که مردم افغانستان هم بتوانند در سایر صلاحیت ها و لیاقت ها و ابتکارات افراد دلسوز و متخصص و راه اندازی پروژه های اساسی در کشور از رنج بیکاری نجات یابند و یک افغانستان شکوفا داشته باشیم.

مسلماً بحران بیکاری در افغانستان، فراتر و جدی تر از آنست که یک وزارتخانه کوچک آن هم با بودجه و اختیارات محدود، بتواند یک تنه در برابر این بحران عظیم اجتماعی مقاومت کند.

چنین معلوم می شود که برای مبارزه با بحران بیکاری در افغانستان به یک تصمیم جمعی و اراده ملی نیاز است و دولت افغانستان با استفاده از همه صلاحیت ها و امکانات خویش باید به جنگ این بحران اجتماعی برود وگرنه به عوض مشارکت در کار بازسازی و احیای مجدد افغانستان، در جستجوی کار، راه مهاجرت را در پیش خواهند گرفت."

از سوی دیگر فقدان امنیت به معنای وسیع کلمه-  تولید و قاچاق مواد مخدر  و بحران بیکاری سه پرابلم بزرگ اجتماعی و ملی در افغانستان می باشند ولی متأسفانه دولت آقای کرزی در طول سه و نیم سال اخیر، در هیچ یک از زمینه های یادشده و از جمله درحل پدیده بیکاری، توفیق چندانی نداشته است. اما آقای واصل مومند، معین وزارت کار و امور اجتماعی دیدگاه دیگری در این زمینه دارد. وی معتقد است:

"برخلاف آنچه که از طریق رسانه ها پخش و منتشر می شود اوضاع امنیتی افغانستان آنقدر نگران کننده و بحرانی نیست که نتوان برای مردم ایجاد کار و اشتغال کرد ودولت هم تصمیم قاطع دارد تا امنیت را درکشور تأمین کند و کارخانه ها و مؤسسات صنعتی را فعال نموده است و برای بازسازی کشور و راه اندازی پروژه های زیربنایی و اساسی برنامه های جامع دارد و همینطور بخش خصوصی را تشویق وحمایت می کند تا درکشور سرمایه گذاری نماید که از این طریق هم برای مردم بیشتر ایجاد اشتغال خواهد شد و همینطور برای جذب نیروهای متخصص و کارای کشور برنامه ریزی های مشخصی از سوی دولت مدنظر گرفته شده وقرار است حقوق و مزایایی که در شان آنان خواهد بود برایشان در نظر گرفته شود. از طرفی هم مشکلاتی که درگذشته وجود داشت در کشور مثل پدیده خشکسالی که موج عظیمی از هموطنان ما چون صرفاً پیشه شان کشاورزی بود بیکار شدند و باغات و مزارع مردم خشکید واز جانبی مانند زمان حال هنوز روند بازسازی کشور بصورت درست و اصولی راه نیفتاده بود و معضلاتی که وجود داشت نیز باعث ناهماهنگی ها و بروز مشکلات در قسمت ایجاد کار و اشتغال مردم گردیده بود، اما به لطف الهی و بارندگی هایی که درکشور صورت گرفته و از جانبی هم دولت پروژه های وسیعی را در زمینه های مختلف روی دست دارد امیدواریم که بحران بیکاری از جامعه افغانستان برچیده شود."

باز هم سه مشکل اساسی افغانستان: ناامنی، مواد مخدر و بحران بیکاری در این کشور است و اینکه چه عواملی باعث شده است که دولت آقای کرزی نتواند دراین عرصه ها به موفقیت دست یابد؟

 

آقای شهیدی، معین وزارت اقتصاد افغانستان می گوید:

" برای حل پرابلم های اساسی افغانستان، به زمان بیشتری نیاز است. این کارمشکلی است که تمامی مسائل ومشکلات افغانستان به یک باره حل و فصل گردد. می دانیم که در این کشور بیش از دو دهه جنگ بوده است و تمامی زیربناهای کشور در همه عرصه ها تخریب گردیده و ازجانبی هم درحال حاضر کشور منابع انچنانی ندارد که از آن استفاده کند و در هر زمینه مشکل وجود دارد. اگرچه که مشکل امنیتی کشور به فضل خداوند روز به روز بهتر می گردد. اگرچه که گاها مشکلاتی رخ می دهد مثل حوادث چند روز پیش که در قندهار یا برخی جاهای دیگر اتفاق افتاد.

و همینطور در رابطه با مبارزه با مواد مخدر هم آنطوری که شواهد نشان می دهد دولت توانسته موفقیت های خوبی داشته باشد و تولیدات مواد مخدر آنطوری که گفته می شود کاهش یافته است، اما در رابطه با حل معضل بیکاری مردم باید تلاش شود ظرفیت های کاری و تولید در داخل کشور بوجود اید و کشور را که فعلا در وابستگی مطلق به تولیدات و کالاهای خارجی می باشد از این حالت بیرون آورد و پروژه ها و کارخانه های کوچک و بزرگ را باید راه اندازی کرد تا مشکل بیکاری حل شود و کشور به سوی ترقی و پیشرفت گام بردارد واین که کشورما صرفاً مصرف کننده و وارد کننده باشد نه تنها مشکل افغانستانرا حل نخواهد کرد بلکه براین مشکلات خواهد افزود. بنابراین باید در افغانستان تولیدات افزایش یابد، صادرات کشور تشویق وحمایت شود، بخش خصوصی فعال گردد و ازجمله مهمتر بخش کشاورزی افغانستان تقویت گردد وکشور را از واردات محصولات کشاورزی و وابستگی به کشورهای دیگر بی نیاز سازد. آن وقت است که می توان به آینده کشور امیدوار شد."

اکنون با توجه به بحرانها و مشکلات موجود در افغانستان، نگاهی می اندازیم به چشم انداز آینده این کشور و این موضوع را بررسی می کنیم که  هرگاه دولت افغانستان برای مقابله با پدیده بیکاری و ریشه کن ساختن آن به یک اقدام جدی دست نزند، این موضوع چه آثار و عواقبی برای آینده افغانستان در پی خواهد داشت؟

 

 

 

 

آقای شیرشاه یوسف زی میگوید:

" یگانه عواقب خطرناک ان تداوم و گسترش حضور نیروهای خارجی در افغانستانست و خود بیکاری سبب خواهد شد تا مردم از پرداختن به مسائلی چون کسب علم و دانش دست بکشند و سعی نمایند به هر طریق ممکن برایشان شغلی و درآمدی مهیا سازند. مسئله دیگر این است که روز به روز اختلافات بیشتر خواهد شد و اعتماد بین مردم از بین خواهد رفت و مردم، دولت را یک دولت بی  کفایت خواهند داشت و خواستار آن خواهند شد تا دولت دیگری جایگزین آن گردد که بتواند مشکلات مردم را مرفوع بسازد و اگر دولت نتواند کاری برای کاستن بیکاری انجام دهد مخالفان دولت هر روز بیشتر خواهند شد و آن وقت است که مشکلات سیاسی و امنیتی دامنگیر دولت خواهد شد. شما می دانید که خود کار افراد را داخل یک نظم می سازد و افرادی که شاغل هستند و کاری دارند هیچگاه به فکر انجام کارها و اعمالی نمی افتند که جامعه را دچار مشکل نماید، اما افرادی که کار مشخصی ندارند و از درد بیکاری عذاب می کشند بالاجبار برای تأمین هزینه و مخارج زندگی خویش و خانواده اش ممکن است دست به هر کاری بزند و به این هم اهمیت نمی دهد که آیا این کار مشروع است یا غیرمشروع که این خود گرفتاری های عدیده ای را برای کشور بوجود خواهد آورد که متأسفانه عملا در حال حاضر در افغانستان شاهد بروز همین مشکلات از اثر بیکاری مردم هستیم و نارضایتی ها از دولت زیاد شده و آمار جرایم رو به افزایش است.(14(

 

بیکاری آینده را به مخاطره افگنده است

عدم بهبود انکشاف اقتصادی وتأمین امنیت باعث ایجاد بیکاری های دوامدارگردیده است که اکثراًاین مصیبت متوجه مهاجران برگشت کننده میبا شد .

گزارش حفیظ الله گردش روزنا مه نگار وویرایشگر محلی I WPR در کابل .

کارگران در چندین چهار راهی در شهر کابل منتطر به امید آن ایستاده میباشند تا کسی بیایند و آنها را غرض کار ببرد .زمانیکه کسی به منظور استخدام ظاهر شود،پس سیلی از کار گران دوروبراورا حلقه میزنند وهرکس تلاش مجدانه مینمایند تا چانس کار را بدست بیآورد .

یکتن از کارگران درین مارکیت غیررسمی اجاره ای کارگران ویا مارکیت مزدور کاران گفت " لطفا مرا بگیرید ،من خیلی زحمت کش هستم . بنام خدا قسم که من نتوانستم در هفته ای گذشته حتی یکروز کار دریافت نمایم ."

گرچه تحلیل گران اظهار نمودند که تا چه اندازه دولت مسئول دریافت کار برای اتباع خود است ،اما آنها موافق هستند که مردم نا توان جامعه که اکثر آنها را مها جرین عودت کننده از کشورهای پاکستان وا یران تشکیل می دهند ،قربانی تعهدات تهی ویا خالی وسیاست نا درست دولت گردیده اند .

ارقام دقیق بیکاری در یک کشور که تا کنون تاسیسات حکومتی هنوز درحالت ظهور ومحدود است ،کاری بسی مشکل است. حکومت تخمین میزند که در مجموع 33 فیصد نفوس کشور که توانای کار را دارند ، بیکار هستند .اکثر مردم بیکار را مهاجرین بر گشت کننده از کشور های ایران پاکستان تشکیل میدهند ،که علت مهم این بیکاری عدم انکشاف اقتصادی دانسته میشود. ترک کننده گان مکاتب ودانشگاه ها نیز به لیست بیکاران می پیوندند .

شنگائی لی مسئول روابط خارجی سازمان بین المللی کار در کابل به تاریخ 29 ماه می 2003گفت که اکثر بیکارانرا زنان ویا مردم معیوب ومعلول تشکیل میدهد .

 

  برای عودت کننده گان کار وجود ندارد .

زمان که رژیم طالبان در اواخر سال 2001 سقوط نمود واداره جدید تحت رهبری ریس جمهور کرزی تأسیس گردید ،امید اکثر مردم این بود که به کمک بلیون ها دالرایالات متحده و جامعه بین المللی وسرمایه گذاری درکشور ،اقتصاد بهبود خواهد یافت وزمینه کار برای مهاجران برگشت کننده و کسانیکه هرگز کشوررا ترک ننمودند ،فراهم خواهد گردید .

تلاشها  جهت برگشت مهاجرین که طی سالیان اشغال شوروی و به دنبال آن جنگ های داخلی و سر انجام از استبداد و جنگهای طالبان کشور راترک نموده بودند ،آغاز گردید. کمیشنری عالی سازمان ملل متحد در امور مهاجرین (  UNHCR ) در کابل گفت که تعداد 4.5 ملیون مهاجرین افغانی از آغاز برنامه برگشت داوطلبانه آنها در مارچ 2002 تا کنون به وطن برگشته اند .3 ملیون رقم فوق الذکر مهاجرین عودت کننده را مهاجران افغانی مقیم پاکستان وبیش از یک ملیون آنها رامهاجران افغانی مقیم ایران تشکیل میدهد .

حال آنکه ساختمانهای مدرن تجارتی و منازل شخصی در مناطق فیشنی شهر کابل ظاهرا نشان دهنده تصورانکشاف سریع اقتصادی میباشد ،اما این انکشاف نتوانسته است کارهای زیاد را برای تعداد نهایت کثیری از بیکاران دریافت نماید. حتی در شهر های ریگر کشورزمینه دریافت کار نسبت به مرکز ضعیف میباشد.

آیا حکومت نیز به نوبه خود در این مشکل ذیدخل است ؟

تحلیل گران گفته اند که مشکیل در این جا است که حکومت جهت ایجاد فضای درست انکشاف اقتصادی و امنیت که در حقیقت چنین چیزها زمینه کار های جدید را فراهم میسازد ،کاری لازم انجام نداده است .

عبدالغفور لیوال یک تن از تحلیل گران امور سیاسی وریس مرکز مطالعات منطقوی در افغانستان گفت تا آنکه امنیت تأمین نگردد ،انکشاف اقتصادی خیلی ضعیف خواهد بود . وی گفت " انکشاف اقتصادی وامنیت باهم ارتباط خیلی نزدیک دارد . موجودیت هر دوی آنها لازم است . عدم موجودیت این عوامل با عث بیکاری میشود که بالای بی امنیت تیل فرو میریزد ."

فضل الرحمن اوریا یک تن دیگر از تحلیل گران امور سیاسی و مد یر مسئول جریده ای پیام ،عدم تأمین امنیت،پروسه ضعیف بازسازی ،حمایت اندکی سرمایه گذاری داخلی وخارجی ،فساد اداری در ادارات بیوکرات حکومتی و نفوذ جنگ سالاران و قاچاق بران مواد مخدر در داخل وخارج اداره ،را عوامل اساسی  بیکاری دانست که در حقیقت تمام این عوامل به حکومت ارتباط دارد .

مطابق اظهارات اوریا چندین عوامل با همدیگر ارتباط دارد " اما عامل اساسی که حکومت را علیل ساخته است ،آن پالسی نادرست کرزی و مشوره بی مورد او با جنگ سالاران وقاچاق سالاران میباشد. این وضعیت امنیتی را خراب تر و مانع سرمایه گذاری داخلی و خارجی گردیده است تا تاجران پول خویش را در تجارت در داخل کشور به کار اندازند . "

لیوال بدین موافق نبود که گویا این مسئولیت حکومت است که تا برای هر فرد جامعه کار ایجاد نماید ،اما او بدین عقیده است که ناکامی پالسی حکومت وعدم موجودیت پالیسی درست بحران بیکاری را بوجود آورده است .

لیوال میگوید " این مسئولیت حکومت است تا امنیت را تأمین ،فضائی با امن کاری را ایجاد و منافع ملی را دنبال نماید . چیزیکه باید در این عرصه ها انجام میشد ،متأسفانه انجام نشده است . " وی به ادامه افزود استراتژی برای استفاده از دارائی عامه وجود ندارد. انرژی که نیروی حیاتی اقتصاد میباشد ،وجود ندارد . تمام این چیزها از جمله ای وظایف حکومت است تا آنرا انجام دهد ." لیوال هکذا گفت که جامعه بین المللی نیز در عرصه ای رشد اقتصادی به سطح کشور چندان کمکی ننموده است.

وی پرسید "اگر جامعه بین المللی میخواهد تا افغانستانرا بازسازی نمایند ،پس چرا هر کشور در یکی از ولایات کشورکار نمیکند،تا از این طریق مردم را به کار اندازند و بیکاری را ریشه کن سازند ."

نظیر احمد شهیدی معاون وزارت اقتصاد گفت که بیکاری نتیجه ای جنگ های دراز مدت کشور میباشد اما او گفت از این که اکنون بیکاری روبه افزایش است،قابل نگرانی است . وی گفت " بیکاری روز به روز افزایش مییابد حکومت نیاز دارد تا راه حل بدان در یافت نمایند ،زیرا این یک مشکل بزرگ است که وضعیت امنیتی را متاثر میسازد ." شهیدی گفت که پاسخ بدین نیاز مندی ،در ایجاد فضای سرمایه گذاری نهفته است .

عبدالکریم حمید ،یک تن از مقامات عالی رتبه وزارت کار و امور اجتماعی خاطر نشان ساخت که عدم تخصص کارگران که ناشی از یک ربع جنگ ها در کشور میباشد، نیز در بیکاری نقشی دارد و کمپنی هارا وادار ساخته است تا کار گران ماهر را از سایر کشورها استخدام نمایند .

حمید گفت" اگر ما فرض کنیم که 80 فیصد حکومت مقصر است ،پس باید بدانیم که 20 فیصد خودکار گران بنابرعدم فراگیری تخصص کاری مقصر اند . آنهایکه به کارگرنیاز دارند ،تلاش مینمایند تا کارگران خارجی را استخدام نماید ،زیرا آنها تخصص و تجربه کافی دارند ." حمید گفت بخاطر آنکه بدین مشکل رسیدگی صورت گیرد وزارت آنها از جمله 34 ولایت کشور در 16 ولایت ،مراکز تربیوی را که دارا ی بخش های خیاطی ،گل کاری ونجاری میباشد،ایجاد نموده است ،وبزودی پلان مشابه در سایر مناطق نیز طبق خواهد شد. وی همین طور وانمود ساخت که وزارت آنها طی 4 سال گذشته برای 120 هزارنفر در ارگانهای حکومتی زمینه کاررا فراهم نموده است . سر انجام او گفت که حکومت همین طور در نظردارد تا کار گرانرا به سایر کشور هانیز بفرستد .

 

وضعیت کار تمایل مهاجرین را برای برگشت کاهش داده است

مطابق سروی کمیشنری عالی سازمان ملل متحد برا ی مهاجرین ،هنوزهم تعداد 2.6 میلیون مهاجر افغان در پاکستان وبیش از 900 هزار در کشور ایران به سر میبرند وتصمیم بدین است تا آنها برای برگشت تشویق شود .علی الرغم آنکه آنها درین کشور ها به مشکلا ت فراوانی مواجه اند ،اما وضعیت ناهنجار کار کشور مانع برگشت آنها به کشور شان شده است .

مطابق یک راپور منتشره ای ماه می اژانس خبری اسوشییتد پرس ،از آغاز سال 2006 تا کنون فقط در حدود یک هزار تن مها جرافغان از کشور ایران برگشته است . سازمان ملل متحد پیشبینی نموده بود که طی سال جاری در حدود 600 هزار مها جر به کشور بر خواهد گشت که 150 هزار ان شامل مهاجرین افغان مقیم کشور ایران خواهد بود .

اسما عیل خان یکتن از روز نامه نگاران روز نامه ای داون (DAWN  ( پاکستان درین اواخر به بی بی سی گفت "مقامات پاکستانی وسازمان ملل متحد پذیرفتند که این افغانها ،مهاجرین سیاسی نیستند، زیرا امنیت در اکثر مناطق افغانستان وجود دارد، اما آنها به کشور شان بخاطر موجودیت وضعیت بیکاری بر گشته نمیتوانند ."

بعضی از عودت کنندگان دو باره کشور را ترک میکنند:

یکی از بخشی خیلی نگران کننده ای این مشکل آنست که تعداد از عودت کنندگان بخاطر دریافت اعاشه فامیلها یشان در نظر دارند تا دوباره کشور را ترک نمایند .در بیرون از محوطه ای سفازتهای پا کستان و ایران ور یاست پا سپورت وزارت امور داخله قطار های متشکل از صدها نفر دیده میشود .

علی یاور 27 ساله که جلو در ورودی ریا ست پاسپورت در یک قطار دراز ایستاده بود گفت که زندگی در کشور ایران کار ساده نیست ،اما او احساس میکند که کشورخودش برا ی او هیچیزی به ارمغان ندارد .وی گفت "کرزی سه سال قبل زمانی ما را فریب داد که گفت ،بیا ئید به افغانستان!امنیت وکار وجود دارد ، ما به افغانستان آمدیم وتمام اموال خویش را که طی سه سال زندگی در ایران تهیه نموده بودیم فروختیم ، اما من در اینجا هیچ کاری پیدا کرده نتوانستیم . اکنون من میخواهم تا دوباره با فامیلم به ایران بروم . ایرانی ها با مهاجرین افغان رویه خوب نمی کند ،خاصتا پولیس که برای آنها لت وکوب وکشتن مهاجرین کار آسانست . اما ما به خاطر دریافت یک لقمه نان مجبوریم ، چنین نا بسامانی ها را تحمل کنیم ."از آنجائیکه پروسه بدست آوردن پاسپورت وویزه طاقت فرسا است ومدت یک ونیم ماه را دربر میگیرد ، از این رو اکثر مردم کشور را بدون اسناد ترک میکنند ، که درآن کشور ها مهاجران غیرقانونی شمرده میشوند .

مصارف وهمینطور خطر بازداشت وزخمی شدن ، خیلی زیاد است . در اواخر ماه می تعداد 30 نفر از افغانها از جمله 40 نفر کشته شده گان شده بود که موتر حامل آنها در مسیر راه آسمانی به سوی گازیان تپه در جنوب کشور ترکیه تصادم نمود .

بیچارگی میتواند ناارامی ها را تقویه کند:

خطر دیگر سطح بلند بیکاری اینست که گروپهای بیکار ممکن به خشونت دست زده وبه باندهای جنایتکاران مبدل شوند. مطابق اظهارات اوریا چندین گروپها منبع آماده ای استخدام به گروه شورشیان و قاچقبران میباشد .

سلیمان 28 ساله به مراجع زیاد دولتی غرض کار درخواست نموده است ،اما برای بدست آوردن کار موفق نشده و سرانجام خود را در قطار کار گرانی که جلو سینمای بهارستای ایستاده میباشند،دریافت .او که با کمی فاصله از ازدحام استاده بود به IWPR گفت که طی هفته فقط یک روز مؤفق به در یافت کار میشود ، جال آنکه او دارد باید تعداد فامیل 10 نفری را اعاشه واباطه کند.(15)

 

 بیکاری مخفی،قوم گرایی وبروکراسی اقتصاد بیمار!

اکنون که کشور ما امنیت را بعد از دو نیم دهه تجربه می نماید ،مردم ما می خواهد وارد کار دیگری شوند و آنهم نیست چیزی جز بازسازی مادی ومعنوی کشور. این در حالی است که یک سلسله مشکلات از دیر باز بر پهنای ساختار اداری کشور چون ابرهای سیاه،سایه انداخته که حتی بازسازی های انجام شده را زیر سوال قرارمیدهد .

طوریکه به همگان معلوم است دربعضی ازادارات دولتی همین اکنون هستند کسانی که به وجود آنها در آن اداره غیر ضروری است ، لا کن تحت عناوین مختلف معاش در یافت میکنند . در حالی که وجود فزیکی در آن اداره ندارند و یا اگر هم دارند نمی توان از وجود آنها کار دلخواه را به دست آورد .

به همین ترتیب تعداد زیادی از هم وطنان ما که دارای تحصیلات عالی و مسلکی میباشند. همین اکنون یا بیکار میباشند یا جذب موسسات خارجی گردیده اند .زیرا برای این قبیل افراد کار در ارتباط با مسلک و در حدشان و منزلت شان در ادارات دولتی در نظر گرفته نشده به جای استفاده از این نیروهای مجرب ملکی اقربا و نزدیکان ، مسئولین بدون داشتن کدام تجربه کاری استخدام میشوند .

آنچه گفته شد در ارتباط به این دو کلتورو فرهنگ عمده واساسی که نشانه های رکود است در ساختار اداری کشور ما و مبارزه با این دو پدیده وظیفه هر فرد وطن دوست است و غفلت از این امر گناه نا بخشیدنی است ، زیرا اقتصاد بیمار کنونی افغانستان تنها از ناحیه جنگ های 25 ساله متضرر نشده بلکه استفاده از قوانین ، لوایح ، که از سالیان گذشته در ادارات حاکم است نیز در ضعیف ساختن اقتصاد کشور ما سهم به سزا و ارزنده داشته است .

و این همه بی سرو سامانی های اداری و ضعف مدیریتی بیشتر از همه برمی گردد به علل بروکراسی و قدرت طلبی در ادارات دولتی زیرا وقتی که مسئولین محترم نتوانند که نمی تواند بر دو پدیده بیکاری مخفی و قوم گرائی فایق آیند چه طور میتوانند با بروکراسی مبارزه نمایند . و زمانی که نتوان به این مشکلات به شکل همه جانبه غلبه کرد ، چه گونه میتوان توسعه اقتصادی را انتظار داشت .با در نظر داشت موجودیت این پدیده ها در ادرات دولتی و عدم توانایی برای رفع این معضلات ، اقتصادی  بیمار گانه کشور ما روی خوش نخواهد دید مگر مسئولین طراز اول کشور با گام های استوار به مبارزه با این نا به سامانی و فساد برخاسته و علل کلی را ریشه یابی نموده و مطابق به آن تصامیم مقتضی برای بهبود ساختار اداری در کشور اتخاذ بنمایند. تا باشد بعد از این کار ، را مطابق به تخصص و مسلک شاهد باشیم تا کار بر حسب احتیاج به فلان شخص ، که قبلاً استخدام میشود و بعدا برای این که کلاه قانون را بر سرش بگذارند اعلانی هم میدهند و زمانی که تقاضا کننده کار مراجعه نماید و برایش میگوید که ( بست ها ) پوره شده ، چرا که استخدامی کسی نیست جز یکی از نور چشمی ها و از نور چشم ها هم نباید انتظار کار داشت و هنگامی که کار نباشد . نباید از پیشرفت سخن زد زیرا دست یافتن به مدارج ترقی و تعالیم و شگوفایی اقتصادی زمانی به دست می آید که منافع شخصی را کنار گذاشته و منافع عملیاتی وطن را فدای منافع خودی ها و قوم ها نگردانیم .

از جانبی نباید دولت مردان محترم خانه های گرم مهاجرین خارج از کشور را سرد نمایند و از آنها تقاضا نماید که برای بازسازی کشور بر گردند ، مگر اقتصاد کنونی کشور ما قدرت جذب این افراد را دارد و یا برخود توان آنرا میبینیم که بر پدیده های فوق ذکر غلبه حاصل نماییم که اگر بخواهیم هستند همین اکنون کسانیکه حیران و سرگردان دنبال کار میگردند و کار برایشان پیدا نمیشود .(1)

برآورد شاخض های اقتصادی بر اساس معلومات ارائه شده توسط وزارت اقتصاد و مالیه در سال 1384 نشان میدهد .

1- نفوس افغانستان6 .23 ملیون نفر.

2- از جمله 10 ملیون نفر مستعد به کار و سطح اشتغال .

3- از جمله 10 ملیون نفر7.9 ملیون نفر یعنی 82 فیصد مشغول در زراعت است 600 هزار نفر یعنی 5.7 فیصد در صنایع بزرگ و صنایع کوچک 300 هزار یعنی 3.6 فیصد در بخش خدمات و 1.2 ملیون نفر یعنی 9.08 در مشاغل و سایر امور میباشد سطح بیکار در کشور 21.4 فیصد رشد نفوس 1.9 فیصد در سال است.(16)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری :

با توجه به تعاریف که ازبیکاری درفوق تذکر به عمل آمد ،مفاهیم آنرا بطور خلاصه چنین بیان نموده می توانیم که :

گرچه آمارهای ماهانه بیکاری ،اشتعال ونیروی کار دریک بررسی نمونه ای جمعیت گردآوری میشوند .افرادبرخوردارازشغل ،شاغل وافراد بدون شغل که درجستجوی شغل بوده بیکار محسوب میگردند. وافراد یکه درجستجوی کارنیستند خار ج ازنیروی کاربه شمارمیایند.

دربررسی بیکاری دوتعبیر نهایی وجود دارد که دردیدگاه دستمزد انعطاف پذیر ،دلیل بیکاری مردم آنست که با دستمزد های رایج حاضر به کار نیستند .پس درین حالت ،کارگران بیکار به جای کاربا دستمزد های جاری فعالیت وفراغت های غیر بازاری را ترجیح می دهند که درنتیجه عرضه وتقاضا است . تفسیر دیگر بیکاری را حاصل دستمزد های چسپنده با بازارهای که از تنظیم بر خوردار نیستند می داند .درین حالت ،دستمزد ها در یک حوزه خاص ممکن است بالاتر ازسطح دستمزد تعین شده توسط بازار باشند .

طبقه بندی بیکاری که به چهار گروه بوده که قرارآتی ذکرشده است.

الف ) اصطکاکی – کارگرانی که به سادگی بین مشاغل مختلف جا بجا می شوند.

ب) ساختاری – کارگران خوزه ها وصنایع که در رکود مزمن به سرمی برند .

پ) ادواری – کارگرن که به هنگامیکه صد مه دیدن کل اقتصاد ازیک واگرد تنزیلی ازکاربرکنار می شوند .

یک نگاه دقیق تر به آمار های بیکاری شگفتی های چندی را آشکار می سازد ، کسادی تقریباً تمامی گروها را به تناسب مورد جمله قرارمی دهند ،یعنی همه گروه ها شاهد بالا وپایین رفتن میزانهای بیکاری خود به نسبت تغیرات میزان کلی بیکاری هستند .

یکی ازمفاهیم اصلی اقتصاد کلان میزان طبیعی بیکاری است .میزان طبیعی بیکاری آن سطحی است که درآن بازارهای کار مختلف ومتمایز کشور درمجموع درتعادل باشند . باید تأکید کرد که میزان طبیعی لزوما میزان بهترین بیکاری نیست ،بلکه پایین ترین میزآنست که کشور بدون ریسک یک مارپیج صعودی تورم ،میتتواند ازآن برخوردارگردند. ازنی روبیکاری ارتباط نزدیک باتورم وبه همان تناسب با سایر شاخص هادارد.

همچنان درکشورما افغانستان که به گفته وزیرکار وامور اجتماعی 3 ملیون نفر ازافرادفعال کشور بیکاربوده که خیلی قابل نگرانی است .پس دولت با استفاده ازکمک های بین المللی ونیروی کارارزان که درافغانستان وجوددارد به اجرای پروژه های بازسازی اقدام نموده وپدیده بیکاری رابطی سازد .کارشناسان بی برنامه گی دولت ومؤسیسات بین المللی درایجاد متناسب نیروی کاردرعرصه بازسازی عامل اصلی بیکاری دانسته ،بلکه بیکاری راپدیده بی پدر ومادرمیداند ،علتش را عدم دولت مقتدر که مسؤلیت خودرا بداند دانسته ،همچنان کارشناسان عدم موجودیت امنیت وانکشاف اقتصادی ،پروسه ضعیف بازسازی ،حمایت اندک وکم سرمایه گذاری داخلی وخارجی ،فساداداری درادارات ،بیوکرات وقومگرایی ،نفوذ تروریستان وقاچاقبران مواد مخدر درداخل وخارج اداره دانسته که تماماً به دولت ارتباط دارد . وهمچنان درست است که همه میدانیم بیکاری عوامل زیادی دارد مثلاًتأثیرات جنگ های چندین ساله ،خشک سالی پی درپی ،واردات اجناس لوکس ،عدم  تشویق صنایع داخلی وعدم کنترول وتوجه دولت در ارتباط به تمام ابعاد اقتصادی بخصوص کشاورزی رول بسزای دارد. بالآخره باایجاد وفراهم نمودن مسائیل فوق میتواند جلوبیکاری راگرفت .

 

 

 

      پیشنهادات :

1-درست است بعضی بیکاری دراثر عدم انطباق محل های خالی شغلی با کارگران بیکار بوجودمیآیند .هرگاه اطلاعات بهتر ،فهرست کامپوتری مشاغل ،وفرصت های آموزشی بیشتری فراهم گردد،میتوان مقدار بیکاری اصطکاکی وساختاری راکاهش داد.یعنی بهبود خدمات بازارکار .

2- تأمین آموزش ،گاهی کارگران برای پرکردن محل های خالی شغلی آموزش لازم را ندیده اند .با نگاه به بخش نیازمندی های روزنامه خود می توانید بسیاری ازمشاغل رابیابید که خواهان تخصص های هستند که تنها چند نفر ازآن برخوردار اند .

3- باروی دست گرفتن اصلاح نظام بیمه بیکاری ،وتضعیف ضد انگیزه های کاردربرنامه های رفاهی وغیره مسائیل .

4-هردولت باید که شمار زیادی ازکارهای اشتغال خدمات عمومی رابرای بیکاران فراهم نماید .همچنان پیشنهاد اصولی تر به دولت نیزاین است که خودبه عنوان «کارفرمای نهای »برای بیکاران وارد عمل شود .

5- حتی اگردولت پول خودرا به جای خرج کردن درزمینه تولید که جنبه مفدیت نداشته باشد، صرف مشاغل کند این خود موجب جابجای دیگر کارگران ازبخش خصوصی میشود .

6-درافغانستان درمرحله نخست دولت باید امنیت را تأمین نموده ودر قدم بعدی با حمایت ازحقوق کارگران وبالابردن سطح آموزش آن پلان را روی دست بگیرد،که جنبه مؤثیریت داشته باشد .

7- مهیا نمودن وایجاد زمینه مساعد ودعوت نمودن سرمایه گذاری خارجی وبکار انداختن آن به فعالیت های تولیدی یا سرمایه گذاری کاربر نیز باعث ازبین بردن بیکاری میشود. وهمچنان کشورما یک کشور زراعتی است بناًبا حمایت ازطبقه زارعان وبا ایجاد فعالیت های کوپراتیفی زراعتی  نیززمینه اشتغال را درکشورفراهم می نماید .

8- مهمترین عنصر به رسیدن انکشاف ،عزم واراده قوی ومدیریت است که اینهم تعلق به دولت است ،بناًدولت با مدیریت درست می تواند با استفاده ازنیروی بشری فراوان میتوان پروژه هارا انکشاف داده وراه رسیدن به توسعه را نزدیک می سازد .

9- جلوگیری ازورود کالاهای لوکس ووضع نمودن تعفه های سنگین بالای آن وجمایت ازبازارکار وتصویب نمون قوانین ومقررات میتواند که با فعا شدن تولیدات داخلی بازارکار در افغانستان رونق یافته وپدیده بیکاری ریشه کن شود.

10 -برای مبارزه بابحران بیکاری به یک تصمیم جمعی واراده ملی نیازاست ،بناًدولت با ایجاد سیاست های معقول وبا جلب مفکوره اجتماع میتواند به این هدف نائل شود.

  • درفرجام با حل معضل بیکار مردم باید تلاش کند ظرفیت های کاری وتولیدی درداخل کشور بوجود آید وکشور را که فعلاًدروابستگی مطلق به تولیدات وکالاهای خارجی میباشد ازین حالت بیرون آورد ،وپروژه ها وکارخانه های کوچک وبزرگ را باید راه اندازی کرده تامشکل بیکاری حل شده وهمچنان باید صادرات کشور را تشویق وحمایت ،بخش خصوصی فعال شود ،وازجمله مهمتر بخش کشاورزی افغانستان تقویت گردد وکشور را ازواردات محصولات کشاورزی ووابستگی به کشور های دیگر بی نیاز سازد .آنوقت است که به آینده کشور امیدوار شد.

 

 

 

منابع و ماخذ:

1-اطلاعات صنعتی افغانستان شماره چهارم حمل سال 1384صص(54-56)

2-بل ساموئلسن ونوردهاوس مترجم،مرتضی محمد خان اصول علم اقتصاد سال چاپ1382 انتشارات علمی وفرهنگی صص(1189-1198)

3  -تقوی دکتر مهدی وکوثری عبدالله دوره کامل علم اقتصاد جلد اول ودوم       مقدماتی سال چاپ 1381 انتشارات کوهسار صص(258-300)

4-تودارو مایکل توسعه اقتصادی جهان سوم سال چاپ 1375 انتشارات دانشگاه تهران صص (249-255)

5-دولتشاهی داکتر محتشم طهماسب مبانی علم اقتصاد (اقتصاد خرد وکلان )سال چاپ 1370 انتشارات  خجسته صص(281-285)

6-رحیمی بروجردی دکترعلیرضا ،سیاست های اقتصاد کلان واصلاحات ساختاری سال چاپ 1373 انتشارات مؤسیسه مطالعات وپژوهش های بازارگانی صص (285-290)

7-سبحانی،دکترحسن، اقتصاد کار و نیروی انسانی ، سال چاF،1372انتشاراتسازمان مطالعه وتدوین کتوب علوم انسانی ص ص (209-230).

8-ساموئلسن ،ترجمه علی رضا نوروزی ،محمد ابراهیم جهاندوست اقتصاد توسعه  جلد اول سال چاپ 1373 انتشارات کتاب چشمه تهران ص ص(320-342)

9-طاهری داکتر شهنام توسعه اقتصادی وبرنامه ریزی سال چاپ 1371 انتشارات دانشگاه تهران صص (23-25)

 

10-منکیو ،پروفیسورگریگوری ،ترجمه،منوچهر،عسکری ،مبانی اقتصاد ،سال چاپ1382 انتشارات کوهسار صص(380-395)

11-منتظرظهور،داکترمحمود،اقتصاد خردوکلان سال چاپ1374 انتشارات دانشگاه تهران چاپ یازدهم صص(210-230)

12-قدیری اصلی ،داکترباقر کلیات علم اقتصاد سال چاپ 1372 انتشارات سپهرصص(353-363)

13- کارول، هاکر، مترجم الهه رضوی وآزاده بیدار بخت شکار درقرن بیست ویکم سال چاپ 1375 انتشارات خجسته صص(9-12)

14-   http://dari.ir /picl/SOUND/mizgard 26.htm                           تاریخ 10      /8/2006 تهیه کننده: گروه سیاسی شبکه دری.

http://www.iwpr.net/?apc_state         -    15                                       =heniarr200607&/=dr&s=f &o=322263

www.paymanemeli.com - 16

 

Leave a Reply